تاریخ انتشار
چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۴۴
کد مطلب : ۱۶۴۱۵
سردار ادیبی:
ایثار شجاعانه رزمنده دفاع مقدس برای نجات گروهان/ روایتی از مظلومیت شهدای کانال کمیل + فیلم
دریافت و مشاهده فیلمبه گزارش راهیان نور، هجدهمین هفته از ویژه‌برنامه «با این ستاره‌ها» طبق روال هر هفته در قطعه ۴٠ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) با حضور عموم مردم برگزار شد. در این برنامه که هر هفته با حضور یکی از راویان دفاع مقدس برگزار می‌شود، سردار حاج نادر ادیبی دبیر ستاد مرکزی راهیان نور کشور و بازمانده کانال کمیل به روایتگری از هشت سال دفاع مقدس پرداخت.
سردار ادیبی در این برنامه با روایتگری از دوران دفاع مقدس به توسل رزمندگان اشاره کرد و گفت: «سعید کربلایی منشی گروهان بود. وقتی تعداد بچه‌ها به ۳۰ نفر رسیده بود، رفت پیش فرمانده سید محمد اینانلو گفت تو فرمانده ما هستی، خیلی از بچه‌ها شهید شدند، بگو چه کار کنیم. اینانلو گفت فرمانده شما من نیستم، امام زمان (عج) است.
سعید مداح نبود، بار اولش بود که به جبهه آمده بود، با شنیدن این حرف انگار پاهایش شل شد، دستانش را گرفت رو به آسمان و گفت: بچه‌ها مگر ما صاحب نداریم؟! و شروع کرد از امام زمان (عج) خواند و بچه‌ها سینه زدند. دیدیم به سمت نیرو‌های خودی یک نفر در حال دویدن است، فهمیدیم معبری وجود دارد. سید محمد شروع کرد به تیراندازی کردن و علی حاتمی که سر ستون بود به سمت کانالی که در آن نقطه قرار داشت، دوید. ۱۰۰ نفر از نیرو‌های دشمن به سمت این ۱۵ برادر تیراندازی کردند. صدایی شنیدم که به من می‌گفت بنشین برادر، دیدم سعید کربلایی روی دو پا به سمت دشمن می‌رود و آنقدر تیرخورده است که روی سیم خاردار افتاد.
سردار ادیبی در این برنامه با روایتگری از دوران دفاع مقدس به توسل رزمندگان اشاره کرد و گفت: «سعید کربلایی منشی گروهان بود. وقتی تعداد بچه‌ها به ۳۰ نفر رسیده بود، رفت پیش فرمانده سید محمد اینانلو گفت تو فرمانده ما هستی، خیلی از بچه‌ها شهید شدند، بگو چه کار کنیم. اینانلو گفت فرمانده شما من نیستم، امام زمان (عج) است.
سعید مداح نبود، بار اولش بود که به جبهه آمده بود، با شنیدن این حرف انگار پاهایش شل شد، دستانش را گرفت رو به آسمان و گفت: بچه‌ها مگر ما صاحب نداریم؟! و شروع کرد از امام زمان (عج) خواند و بچه‌ها سینه زدند. دیدیم به سمت نیرو‌های خودی یک نفر در حال دویدن است، فهمیدیم معبری وجود دارد. سید محمد شروع کرد به تیراندازی کردن و علی حاتمی که سر ستون بود به سمت کانالی که در آن نقطه قرار داشت، دوید. ۱۰۰ نفر از نیرو‌های دشمن به سمت این ۱۵ برادر تیراندازی کردند. صدایی شنیدم که به من می‌گفت بنشین برادر، دیدم سعید کربلایی روی دو پا به سمت دشمن می‌رود و آنقدر تیرخورده است که روی سیم خاردار افتاد.
