خانمها با راویان خانم راحت تر هستند
حدود ۲۰ سال داشت ولی با قدرت خاصی برای بچه های کاروانشان روایت گری می کرد. از قدرت و تسلطی که داشت خیلی لذت بردم. منتظر ماندم تا صحبت هایش تمام شد. از او درخواست مصاحبه کردم و به راحتی و با روی خوش پذیرفت.
- از کدام استان تشریف آوردید؟
استان آذربایجان غربی از طرف دانشگاه آزاد اسلامی
- کدام منطقه را بیشتر دوست داشتید؟
همه مناطق مظلومیت و غریبی خود را دارند و همه مناطق مهم هستند. ولی آن منطقه ای که همیشه من را تحت تاثیر خود قرار می دهد شلمچه است. زیرا بیشتر عملیاتها و شهدای جنگ تحمیلی مربوط به شلمچه هستند. یعنی می توان گفت وجب به وجب شلمچه آغشته به خون جوانانی است که جانشان را در راه دین، اسلام،قرآن،مردم و کشور گذاشتند.
- چندمین بار است که بازدید این مناطق می آیید؟
سال ۱۳۸۷ تازه دانشجو شده بودم و اولین سالی بود که آمدم. سال ۱۳۸۸ لیاقت آمدن نداشتم و در حال حاضر دو سال است که به لطف شهدا به این مناطق دعوت شدم.
- چرا تصمیم گرفتید امسال روایتگری را تجربه کنید؟
از طرف دانشگاه به دلیل آنکه عضو بچه های دفاع مقدس بودم (ولی زمان زیادی بود که فعالیت نمی کردم) و پدرم هم جانباز هستند. یک روز با من تماس گرفتند و اعلام کردند دوره ای برای آموزش روایتگری است اگر دوست دارید می توانید شرکت کنید. از آنجایی که من در زمینه وصیت نامه، زندگی شخصی و عرفانی، هدف ها، ارزش ها و آرمانهای شهدا برای خودم تحقیقات می کردم؛ ولی هیچ گاه هدف من این نبود که راوی شوم. امسال شهدا به من لطف و اعتماد کردند که این مسئولیت را بر شانه من گذاشتند. امیدوارم شهدا را ناامید نکنم. اینجا با شهدای محمدوند صحبت می کنم و تمنا می کنم همت و اراده لازم را به من بدهند که بتوانم جواب این اعتماد را بدهم.
- واکنش افراد کاروان نسبت به روایتگری یک خانم چه بود؟
من احساس می کنم خانم ها با راویان خانم راحت تر هستند و بهتر می توانند سوالات خودشان را بپرسند. اگر در حد توان من باشد جواب سوالات را می دهم. امسال اولین سالی است که به صورت تجربی روایت گری را تجربه می کنم. انشاالله از سال آینده شهدا حمایت کنند برای روایتگری در خدمت زائرین این مناطق هستم. از شهدا می خواهم آنچه که جوانان باید بدانند را بر زبان من جاری سازند تا بیان کنم.
- نام پدرتان چیست؟
میر غفار سید رضایی
- پدرتان چه سالی جانباز شدند؟
خاطرات پدر را زیاد گوش می دهم ولی دقیق به یاد ندارم چه سالی بوده است فکر می کنم حدوده سال ۱۳۶۵ مجروح شده اند.
- از بین خاطراتی که پدرتان تعریف کرده اند کدام را بیشتر دوست داشته اید؟
پدرم خاطرات زیادی برایم تعریف کرده اند. خاطره خاصی را نمی توانم تعریف کنم. همه خاطرات مهم هستند و می شود از هر کدام درس گرفت. مثلا من خودم آنقدر از این مناطق خاطره دارم و نمی توانم از بین آنها یکی را انتخاب کنم چون مهم هستند.
- اطرافیان نسبت به اینکه پدر شما جانباز است چه واکنشی نشان می دهند؟
من می خواهم خطاب به افرادی که می گویند ما از امکانات بیشتری استفاده می کنیم بگویم: اگر امکاناتی داده می شود کمترین کاری است که در قبال افرادی که جانشان را داده اند و یا عضوی از بدنشان از دست رفته می توانیم انجام دهیم. ما مسئول هستیم تا به ابد هر کاری می توانیم برای آنها و خانواده محترم شهدا و جانبازان انجام دهیم تا شاید گوشه ای از زحمات، فداکاری ها و سختی های آنها را جبران کنیم.
- حرفی برای جوانان دارید؟
شهدا و جانبازان ما به راهی که رفتند مطمئن بودند و احتیاجی به آزمون و خطا نداشتند. ما باید این راه را ادامه دهیم. نیازی نیست ما آزمون و خطا بدهیم. راه کاملا مشخص است و آخر این راه عاقبت به خیری و سرافرازی است.
- صحبتی با مقام معظم رهبری دارید؟
بارها وعده داده اند که می توانیم رهبرمان را ببینیم ولی قسمت نشده است. حتی یک بار اعلام کردند آماده باشید برای دیدار رهبر ولی این دیدار لغو می شود به اطلاع همه دوستان می رسد. اما به ما اطلاع نمی دهند. من با یک روحیه خاص و با لباسهای مرتب برای دیدار امام و ولی فقیه امام خامنه ای رفتم. منتهی آنجا متوجه می شویم دیدار کنسل شده است . خیلی ناراحت شدم. حتی اگر نتوانیم ایشان را از نزدیک ببینیم پیام های ایشان را داریم و گوش به فرمان پیام ها هستیم. ما همیشه همراه رهبرمان هستیم و ایشان را تنها نمی گذاریم. من فرزند همان جانباز هستم و همان راه را در همه عرصه ها ادامه خواهم داد. جوابی به دشمنان اسلام خواهیم داد که مانند زمان جنگ نا امید شوند.
- برای مسئولین راهیان نور صحبتی دارید؟
خداوند افرادی که اینجا برای شهدا کار می کنند را خیلی دوست دارد. قدر این موقعیت را بدانند. به این افراد خسته نباشید و التماس دعا می گویم. افرادی به این مناطق آمده اند که تغییر زیادی کرده اند و راه درست را پیدا کرده اند مسئولین باید کاری کنند که جوانان بیشتر جذب این مناطق شوند.
حرف آخر:
من همیشه در آخر دعا می کنم: که همه افراد عاقبت بخیر از این دنیا بروند. عاقبت بخیر از این دنیا رفتن بزرگ ترین هدیه است. دومین دعا هم شادی دل رهبر است.