مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۵۱
کد مطلب : ۲۹۸۰
رضا عيسی­ نيا

ادبيّات پايداری امام خمينی(ره)، ادبيّاتی است که ادبيّات مادی مسلکانه شرق و غرب را به چالش کشانده است

ادبيّات پايداری امام خمينی(ره)، ادبيّاتی است که ادبيّات مادی مسلکانه شرق و غرب را به چالش کشانده است
به گزارش سرویس فرهنگی و هنری راهیان نور، نوشتار با طراحی سئوال اصلی، مقومات ادبيّات پايداری امام خميني(ه) چيست؟ در قالب فرضيه ثقلين محوری در حوزه معرفتی و توأمان بودن مقاومت رهبر و پيروان در حوزه عملی با چهار عنوان زير دنبال شده است. 1- «دگر» ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه می­باشد؟ 2- مبانی ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه هست؟ 3- مؤلّفه­ های ادبيّات پايداری امام خميني(ره) از چه چيزهايي تشکيل شده است؟ 4- موانع ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه می­تواند باشد؟ لذا در عنوان اوّل گفته شده است که ادبيّات پايداری امام خمينی(ره)، ادبيّاتی است که ادبيّات مادی مسلکانه شرق و غرب را به چالش کشانده است و عنوان دوم؛ به مبانی ادبيّات قيام و مقاومت دنيوی که صرفاً مبتنی بر عقل معاش بنا شده است با ادبيّات قيام و مقاومت الهی که بر اقتضای عقل و دستورات الهی پايه­گذاری شده، اختصاص يافته است و در عنوان سوم؛ گفته شده است که هر ادبيّاتی مؤلّفه­های خاص خود را به همراه دارد. ادبيّات پايداری امام هم با مؤلّفه­های چون، خداياوری، خودباوری، بيداری، الگو داشتن و ... شناخته می­شود. و در عنوان چهارم؛ با طرح اين بحث که ادبيّات پايداری همراه ادبيّات قيام می­باشد و ادبيّات قيام چون نافی ادبيّات موجود می­باشد. بطور طبيعی ادبيّات ورشکسته و نفی شده موانعی را بر ادبيّات قيام و به تبع آن برای ادبيّات پايداری ايجاد می­کند؛ که اساسی­ترين مانع را در اين مقاله عدم همراهی پيروان و رهبران قيام ذکر کرده­ايم. کليدواژه ­های مقاله: برای تبين کليدواژه ­ها، به مختصرترين تعبير مسأله، نظر می­ افکنيم که آيا ادبيّات پايداری غربی و شرقی، اسلامی، غير اسلامی داريم؟ بنابراين کليدواژه­ ها عبارتنداز: 1- ادبيّات 2- پايداری (مقاومت) 3- قيام 4- دشمن مقدّمه ادبيّات پايداري امام خميني(ره) را مي­توان در چهار عنوان اصلي زير مورد مداقه قرار داد. عناويني كه از سؤال اصلي­اي چون، مقومات ادبيّات پايداري امام خميني چه مي­ باشد؟ و سؤالات فرعي_ همچو، «دگر» ادبيّات پايداري امام چه مي­باشد و ويژگيهاي آن چيست؟ مباني ادبيّات پايداري امام چيست؟ مؤلّفه­هاي ادبيّات پايداري امام از چه چيزهاي تشكيل شده است؟ موانع ادبيّات پايداري امام چه مي­تواند باشد؟ - نشأت مي­گيرند. و فرضيه تحقيق اين است كه مقومات ادبيّات پايداري امام در حوزه معرفتي ثقلين محوري و در حوزه عملي، توأمان بودن مقاومت رهبر و پيروان مي­باشد. در ابيات پايداري چون يكي از دل مشغولي­ هاي صاحب­نظران اين حوزه، تعريف و تعيين كليد واژه­هاي آن «همچو، قيام، مقاومت، دشمن، جنگ و تهاجم و ...» مي­باشد، بنابراين لازم ديده شد كه ابتدا مفهوم ادبيّات پايداري بعنوان كليد واژه اصلي مشخص گردد تا براساس آن ديگر كليد واژه­ها و مفاهيم برجسته گردند. و چون برخي بر اين باورند كه در تعريف و تحديد مفاهيم، همه چيز به آن بستگي دارد كه چه از آن اراده كرده­ايد ضرورت ديده شد كه اينچنين تعيين مراد نمائيم كه مقصود از ادبيّات معناي خاص آن نمي­باشد1 بلكه ادبيّات؛ يعني آنچه موضوعيّت عام فرهنگي پيدا مي­كند، نه موضوعيّت خاص هنري «در قالب شعر، داستان و ...» (نام آورد./104) و بعبارتي ديگر ما در اين نوشتار ادبيّات را به معناي علم خاصي نگرفته­ايم كه در تعريف آن گفته­اند مجموعه آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيال­ها را در عالي­ترين و بهترين صورت­ها تعبير مي­كند. (فرهنگ نفيسي/141) يا ادبيّات را به معناي، فن بيان مكتوب يا شفاهي و نوشته­اي شكوهمند و داراي نمط عالي2 متضمن تخيل نويسنده كه ارتباط معنا داري با واقعيّت بيروني دارد در نظر نمي­گيريم.3 - همچنين در پي آن نيستيم كه نمايان كنيم كه ادبيّات برگفته از كلمه «ادب» مي­باشد و اينكه ادب به معاني چون زيركي نگهداشت حد هر چيز و ... مي­باشد. - و نه برآنيم كه به ويژگي­هاي اثر ادبي از قبيل «تلميحي بودن» و نمادي بودن بپردازيم. - همچنين پژوهش ما اين مباحث را در بر نمي­گيرد كه سبك امام خميني در ادبيّات، شعري «نظم» چگونه بوده است يا سبك ايشان در نثر چگونه مي­باشد و اينكه امام تا چه اندازه تأثير در ادب فارسي روزگار داشته و يا سهم امام خميني در شكوفايي و استمرار ادبيّات پايداري بمعناي خاصش در چه ميزاني بوده است؟ - پژوهش ما نمي­خواهد بگويد كه آثار امام از دو بخش نظم و نثر تشكيل يافته كه مثلاً؛ در نظم از نظر ادبي (كه مباحثي چون سبك­شناسي تنوّع شعري، صنايع بديعي آرايه­هاي معاني، بيان و عروض را دنبال مي­كند.) اينچنين است و يا در سبك شناسي آيا سبك شعري ايشان عراقي كنوني است و يا تنوّع شعري سرودهاي امام آيا در قالب­هاي مسمط، ترجيح­بند، غزل، قطعه، رباعي و تك­بيتي خلاصه مي­شود. يا بگوئيم كه نثر امام – يعني خطابه­ها، پيام­ها و كتابهاي ايشان بر سبك نثر مرسل ساده با رگه­هايي از نثر مسجع مي­باشد. (پژوهشي در شيوه­هاي ادبي آثار امام خميني(ره)). و در يك كلام، ادبيّات به معناي علم خاص و ديسپلين هر چه كه از آن اراده شود و هر تعريفي كه از آن اراده گردد و هدف اين حوزه مطالعاتي هرچه كه باشد چه اينكه مقصدش شناختن باشد براي اينكه انسانيت خويش را توجيه كند و پرده­هاي جهل را از زندگي به كنار زند. (جام جهان­بين/19) در اين نوشتار از آن اراده نگرديده است، بلكه مراد ما از ادبيّات يعني؛نگاهي و فرهنگي كه در موضع ستيز با عالم و وضع موجود است و ادبيّات پايداري يعني ادبيّاتي كه در وجوه سلبي و ايجابي­اي _ چون نفي وضع ظالمانه موجود و ايجاد وضع عادلانه و دفاع از حق و نفي باطل - ظهور پيدا مي­كند. ادبيّاتي كه مي­خواهد نظام ارزشي طاغوتي و جاهلي را استحاله كند و نظام ارزشي­اي كه بر مدار حق سبحانه تعالي است را نمايان كند و تجلّي ببخشد. و چون در عنوان «امام و ادبيّات پايداري» احتمال اين مي­رفت كه هر دو نوع ادبيّات را شامل شود، هم ادبيّات به معناي خاص و هم ادبيّات به معناي عام را، بنابراين ضرورت اقتضا كرد كه تعيين موضوع نماييم تا نوشتار تحديد يافته و ارزيابي و نقادي بر آن حصار مشخص شده انجام گيرد. و جان كلام اين كه ما در اين مقاله، امام خميني را نه بعنوان يك دانشمندِ رشته علوم انساني يا علوم ادبي، بلكه به عنوان صاحب­نظري كه در قيام و پايداري، پارادايم و ادبيّات خاصي را به جامعه ايران و جهان اسلام و جوامع انساني، هديه نمود؛ بحث خواهيم كرد. 1- «دگر» ادبيّات پايداري امام امروزه گفته مي­شود كه نه تنها بايد پديده­ها را بواسطه اضدادشان تعريف كرد بلكه وجود و تحقق پديده­ها را در مقابل ضد و «دگر» بايد جستجو نمود. بنابراين در اين قسمت ما در صدد پاسخ اين سؤال هستيم كه در دنياي انسان معاصر «دگر» ادبيّات پايداري امام خميني چه مي­تواند باشد و بعبارتي ديگر كدام ادبيّات پايداري هست كه هويّت ادبيّات پايداري امام خميني را شفاف كرده و حد و مرز آن را نمايان نموده و ادبيّاتي بنام ادبيّات پايداري امام را به منصه ظهور مي­رساند؟ يا ماهيّت، قلمرو و مرزهاي ادبيّات پايداري امام خميني در مقابل كدام يك از ادبيّات پايداري معنا مي­يابد؟ دگر ادبيّات امام، ادبيّات مادي مسلكانة شرق ماركسيستي و غرب ليبراليستي بوده است، ادبيّاتي كه معتقد است كه «آدمي موجودي است آزاد» و انسان در اين ادبيّات به حيات اخروي خويش نمي­انديشد و به ماهيّت اجتماعي – تاريخي خود باز مي­گردد. البته توجّه دادن به اين نكته ضروريست كه ادبيّات انسان بعد از رنسانس است كه چنين ويژگي­هايي را به خود اختصاص مي­دهد. زيرا ادبيّات قبل از رنسانس جلوه­گاه الهام و تجلّي حقيقتش، عالم غيب بوده است. امّا در رنسانس اين جلوه­گاه و تجلّي حقيقت از عالم ملك و ناسوت بالاتر و فراتر نرفت. تا قبل از رنسانس در غرب نيز انسان، سايه خدا بود، خليفه­اي بود. لذا در اين ادبيّات قيام و پايداري، جوانمردهايي از شواليه ديده مي­شد. امّا با تحوّلاتي كه به سبب چندين عامل ايجاد شد، خدا از زندگي (حوزه عمومي) حذف شد. اگر انسان غربي تا آن وقت ارزشها و قوانين زندگيش را از خدا مي­گرفت. اين بار بايد خودش قوانين زندگيش را عرضه مي­كرد. چون ديگر منبعي براي گرفتن ارزشها و قوانين نداشت در ادبيّات غرب جديد ديگر جوان مرديها وجود ندارد. چون در اين ادبيّات از بين رفتن تعالي انسان صريحاً بيان گرديده است. و در اين فرهنگ بجاي اينكه به زيباييهاي عوالم معنويّت توجه داشته باشند، زيباييهاي زميني و اين جهاني را باز مي­تابانند. و به بهاي گسستن از ادبيّات مقدّس و آسماني به عوالم محض انساني راه مي­كشانيد و انسان را در مركز طرح هستي به جاي خدا مي­نشانند نتيجه اين مي­شود كه حضورشان در قيامها و مقاومت با انگيزه الهي و مذهبي صورت نمي­گيرد در چنين فضايي ادبيّاتي ترويج مي­شود كه در پي دفاع از حق باشد امّا نه حق و حقيقتي لاهوتي بلكه حق و حقيقتي زيستي و قومي و ملّي­گرايانه را شامل مي­شود. بنابراين ادبيّات پايداري دنياي مدرن براساس و مدار پيروزي و فتح و غلبه تعريف شده، دفاع و پايداري از حقي كه غالب است، همانند شعار و مشي ادبيّات جاهليّت كه معتقد بودند به« الحق لمن غلب»، حق با كسي است كه فاتح و ظفرمند است. بنابراين مي­توان گفت كه ادبيّات مادي مسلكانه شرق و غرب نيز متضمن نوعي دعوت به مقاومت و پايداري مي­باشد امّا نكتۀ قابل توجّه اين است كه در ادبيّات غرب بويژه در دوران معاصر از عالم قدس، خبري نيست، زيرا كه عصر ما عصر خود بنيادي است و انسان به واسطه عقل خود بنياد زندگي خود را سامان مي­دهد. در چنين حالتي كنش­هاي انسان صرفاً بر كنش عقلاني معطوف به هدف متمركز مي­گردد و انسان در انجام كارها محاسبه مي­نمايد كه چه ميزاني از منافع و سود مادي نصيبش مي­شود. لذا در ادبيّات پايداري مادي مسلكانه انسان معاصر، پذيراي معاني قدسي شهيد و شهادت نيست زيرا ادبيّات زندگي و قيام و مقاومت او داراي مؤلّفه­هاي چون شكاكيت، عدم النذاد و لذت بردن از زندگي و از همه مهمتر ناهدفمند بودن زندگي مي­باشد. و انسان معاصر حتي همانند قهرمانان قرون هجدهم و نوزدهم غرب وارد صحنه­هاي اجتماعي نمي­شوند زيرا كه مقاومت و پايداري، حرفه افراد خاص شده است. و برآيند متمايل به صفر مي­باشد. چون اگر ما ادبيّات پايداري ملّت­ها را بر سه قسم تقسيم كنيم: 1- پايداري ملّت بر غيرت ديني و فرهنگ اسلامي 2- پايداري ملّت بر فرهنگ ملي خويش 3- پايداري ملّت بر غيرت ديني و ملّي خويش در آن صورت برآيند آنها سه چيز خواهد شد: 1- يا بر آيند متمايل به پايداري ملّي 2_ يا برآيند متمايل به پايداري اسلامي 3- برآيند متمايل به صفر. با توجّه به نكات فوق مي­توان گفت كه علاوه بر، برآيند متمايل به صفر در برخي موارد برآيند ادبيّات متمايل به پايداري ملّي در مقابل ادبيّات پايداري اسلامي قرار مي­گيرد و بعنوان «دگر» ادبيّات پايداري امام كه همان ادبيّات پايداري اسلامي است؛ ظهور مي­كند. وقتي كه ادبيّات زندگي دنياي جديد، ادبيّاتي حساب شده، سرد، محافظه كارانه باشد، ادبيّات پايداري آن نيز با شاخصه­هاي چون، پيشي گرفتن كميّت بر كيفيت، نفي ارزش­هاي معنوي و الهي، تجاري و حرفه­اي، شهواني، دنيايي، سرگرم كننده شناخته خواهد شد. ادبيّاتي كه آدمي در آن موجودي است آزاد و كسي كه به حيات اخروي خويش نمي­انديشد بلكه فقط، فقط بر زندگي دنيوي و زميني فكر مي­كند و براي آن تلاش مي­كنند و براي آن مي­جنگد و براي آن مي­ميرد. امّا راز ادبيّات پايداري امام خميني عاشقي است و درد آشنايي در مسير زندگي خداوند سبحان، ادبيّات پايداري ايشان، حامل آرمانهاي ايماني (ملّي در سايه ايمان) جامعه او است و‌آينه تمام قد براي نماياندن آرزوها و عواطف و پايداري ملّتش است. اين ادبيّات با ادبيّات مادي مسلكانه همانگونه كه گفته شد بسيار متفاوت مي­باشد؛ كه اين تفاوت در مبحث مباني و مؤلّفه­هاي ادبيّات پايداري روشنتر خواهد شد. 2- مباني ادبيّات پايداري امام پيشتر در بخش «دگر» ادبيّات پايداري امام خميني، گفته شد كه آنجايي كه مكتبي خواست خويش را اثبات كند ناگزير ديگري را نفي مي­كند همانگونه كه قولوا لا اله الا الله تفلحوا، ما سوي الله را نفي مي­كند و الله را اثبات مي­نمايد. بر اين مبنا مي­توان گفت كه با ظهور اسلام؛ قرآن خود به نحوي اساس ادبيّات قيامها و مقاومت­ها مي­شود، آنهم در مقابل «دگرش» با عناويني چون مشركان، كفار، منافقين و ... و بر اين معيار، مسير خود را از ديگران تمييز مي­دهد و رهبران قيامهاي ديني آمدند تا براساس آن مباني در مقابل دگرشان فائق آيند كه از آن جمله رهبران قيامهاي ديني، امام خميني مي­باشد، ايشان آمد تا ادبيّات پايداري اسلام را كه به فراموشي سپرده شده بود احياء نمايد، چرا كه در هر دوره تاريخي ادبيّاتي ظهور مي­كند كه حاصل آن بيداري ملّتي است و امام خميني در عصري كه دين يا افيون جامعه ناميده مي­شد و يا در حوزه خصوصي جاي گرفته بود، ادبيّاتي پديد آورد كه بواسطه آن اسلام احياء گرديد. امام خميني حقيقتی را براي انسان مسلمان عصر خود باز گفت كه باعث شد خوانش­ها و قرائت­هاي ديگر را كه مي­رفت اسلام را در حوزه خصوصي جاي دهد را به كناري ­زد و با خوانش جديدي، علوم تحت انقياد حوزه و ادبيّات حوزوي را شكاند ادبيّات حوزوي كه هرگونه قيام و مقاومتي را در برابر شاه و طاغوت تحريم مي­كرد. و بجاي آن ادبيّات قيام و پايداري اسلام سياسي را جايگزين كرد. امّا همانگونه كه حقيقت اسلام پس از رحلت پيامبر در ظاهر مستور ماند اين احتمال هم وجود داشت كه بعد از امام خميني هم اين حقيقت بازيافته توسط ايشان، هم مستور شود امّا بخاطر بيداري مردم و رهبر چنين اتفاق نيفتاد و انشاءالله نخواهد افتاد، زيرا كه ملّت اسلامي ايران نه اينكه خود مشكل و درد رهبرشان نشدند، بلكه پايداري رهبر و مردم همسو گرديد، نه همانند دوران علي(ع) كه ملّت؛ مشكل و درد آن رهبر همام بودند، همانگونه كه خودش مي­گويند:« بكم اداوي و انتم دائي»، اينكه من در پي آنم كه دردهاي جامعه را به وسيله شما درمان كنم در حالي كه شما خود درد من هستيد. امام خميني كه آمد، با زبان قرآن همة طاغوتيان، و آناني كه محرم راز طاغوتيان و هم آوازشان بودند را نفي كرد و ادبيّاتي را ايجاد و توسعه بخشيد كه به واسطه آن طلسم طاغوتيان شكسته شد و مردم به الله و خداوند سبحان خوانده شدند و بر آن اساس نهضت اسلامي خود را تابحال برپا و پويا نگه داشتند، چنين ادبيّاتي با اندك توجّهي به آثار و گفتار امام خميني، بخوبي برجسته و نمايان مي­گردد. لذا مي­بينيم كه واژه­هاي استقامت، پايداري، مقاومت و ايستادگي در لسان و ادبيّات امام بارها و بارها بكار رفته است. مثلاً در صحيفه امام، واژه «استقامت» در مجموع 43 مرتبه آمده است و واژه« پايداري» مجموعاً 16 مرتبه و واژه« ايستادگي» مجموعاً 33 مرتبه ذكر شده­اند.4 امّا سئوالي كه هنوز باقي است اين مي­باشد كه بر چه اساس امام خميني مردم را به استقامت فرا مي­خواند و يا خود بر چه مبنايي به مقاومت و پايداري تن مي­داد و چرا؟! مباني ادبيّات پايداري امام چه بود؟ مباني ادبيّات پايداري امام خميني را مي­توان در دو مبنا و اصل زير خلاصه كرد. عقل اقتضا مي­كند كه پس از قيامها و جهت تحصيل پيروزي بايد استقامت كرد. دستور الهي است كه پس از قيامها پايداري و استقامت بايد كرد. الف- مبناي عقلي امام در ادبيّات پايداري امام خميني معتقد است چون احكام اسلامي اعم از قوانين اقتصادي، سياسي و حقوقي، تا روز قيامت باقي و لازم­الاجرا است و اين بقاء و دوام هميشگي احكام اسلامي، امكان­پذير نيست مگر با ايجاد حكومت اسلامي بنابراين مي­توان گفت كه لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور است بنابراين؛ قيام و مقاومت جهت حفظ مرزهاي كشور اسلامي و جلوگيري از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و شرعاً واجب است و اين بديهي­ترين نيازهاي مسلمانان است (شؤون و اختيارات ولي فقيه/23 و 24) و اين مهم تحقق نمي­گردد مگر اينكه ملّت خودشان بخواهند. امام خميني كه در مكتب اختيار ادبيّات پايداري­اش را تبليغ مي­كند با استشهاد به آيۀ« ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما با نفسهم »(رعد، 11) تغيير نظام حاكم بر يك ملّت را، در گرو فرهنگ و روحيّه حاكم بر آن ملّت مي­داند و مي­گويند كه خداوند سرنوشت ملّتي را تغيير نمي­دهد، مگر اين كه ملّت خودشان را تغيير بدهند. اگر ملّتي روحيه شهادت طلبي، فداكاري، جانفشاني در راه هدف و آمادگي براي جلوگيري از ظلم و ستم داشت و سلطه بيگانه را ماية ذلّت و ننگ براي خويش دانست، اين ملّت سرنوشتش تغيير كرده و نظام حاكم بر او هم تغييري مي­كند و اگر ملّتي بي­تفاوت باشد، روحيه انظلام و ذلّت­پذيري پيدا كرده سرنوشت او هم محكوم به اين است كه تحت سلطه ظالم قرار گيرد. (صحيفه نور/ ج 9/ 208 – 206). بنابراين ملّتي كه تحوّل روحي پيدا كرده و درصدد دفع انظلام و ذلّت مي­باشد نمي­تواند به پيروزي برسد مگر اينكه به وحدت و همبستگي و همدلي و ... رسيده و در اين راه پايدار باشد. امام خميني در ادبيّاتش به اين مهم توجّه داشته لذا مي ­گويند اگر ما دست به دست هم ندهيم، همه­مان باهم نباشيم، زمين­مان خواهند زد، مجلس را زمين مي­زنند، دولت را زمين مي­زنند، ... همه زمين مي­خورند، پس عقل اقتضاء مي­كند كه ما الان مشكلات را تحمل كنيم. (صحيفه امام، ج 18/245) ب- دستور الهي حكم مي­كند كه استقامت كنيد. اينكه استقامت چيست؟ و چرا و بر چه اساس امام خميني، مردم را بعد از قيام دعوت به استقامت مي­كند؟ اين است كه؛ اين مطلب را علاوه بر امر بديهي و عقلي دانستن يك دستور الهي مي­بيند و مي­گويند: « استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتاريهايي پيدا شد در جهاد، اگر در جنگ­هايي كه پيش مي­آيد براي يك ملّتي كه مي­خواهد شرافتمندانه باشد، در مشكلات سستي نكنند، اين امر خدا است، خداي تبارك و تعالي كه دفاع را بر همه مسلمين واجب كرده است. ... همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به ملّت­ها امر فرموده است كه پايدار باشيد و استقامت كنيد (صحيفه امام/ج13/464) امام خميني استدلال مي­كند كه حضور انسانها در قيامها و مقاومت امري از پيش ساخته خود انسان نيست بلكه خداوند سبحان و اسلام از ما مي­خواهد كه در مقابل كفر و زندقه در مقابل ستم و ستمكاران ايستادگي كنيم. لذا مي­گويند: «... چه بسا افرادي كه ابتدائاً در يك امري وارد مي­شوند لكن بعضي مشكلات وقتي پيش آمد نمي­توانند خودار باشند، نمي­توانند استقامت كنند... تعليمي كه خداي تبارك و تعالي به مسلمين داده است اين است كه بايد در مأموريتهاي خودتان استقامت داشته باشيد». (صحيفۀ امام، ج 13/ 463) دستور الهي است كه «وا ستقم كما امرت»، استقامت داشته باش در آن اموري كه مأموري، اسلام مي­خواهد كه در مقابل کفر و زندقه و در مقابل ستم و ستمكاران ايستادگي بكنيد. (صحيفۀ امام ، ج 16/75). براي دستيابي به مباني پايداري در ادبيّات امام خميني و يا تشريح بيشتر آن، و وجه تمايز اين مباني با مباني ديگر در ادبيّات پايداري مطرح در جوامع بهتر ديده شد كه به پاسخ سؤال، پايداري براي چه؟ و براي چه كسي؟ بپردازيم. پاسخ اين متن را حضرت علي(ع) اينگونه بيان مي­كند كه حكايتگر نفي ادبيّات پايداري مسلك مادي­گرايانه و صرفاً دنيوي مي­باشد آنجايي كه حضرتش مي­فرمايد:5 «خداوندا، تو خود مي­داني كه حركت­ها، جنبش­ها، قيامها، اعتراض، جنگيدن ­ها و مقاومت­هاي ما، رقابت در كسب قدرت دنيوي نبوده براي تحصيل قدرت براي يك فرد نبود، به عنوان جاه­طلبي نبود، براي جمع­آوري مال و منال دنيا و براي زياده­طلبي در مال و منال دنيا نبوده و نيست، پس هدف چيست؟ مي­افزايد: راز پايداري ما در اين است كه مي­خواهيم نشانه­ها و پرچم­هاي اسلام و هدايت و رستگاري كه بر زمين افتاده و رهروان راه را پيدا نمي­كنند، اسلام فراموش شده را بازگردانيم و آمده­ايم كه زندگي مردمان را اصلاح كنيم، آمده­ايم مظلومان از شر ظالمان نجات پيدا كنند، آمده­ايم كه مقررات اسلامي اجرا شود». (نهج البلاغه/كلام 131) حضرت به ما فهماند كه قيامها و پايداري مي­تواند براي كسب قدرت دنيوي ، تحصيل قدرت ، جاه طلبي، مال و منال دنيوي ،زياده طلبي و براي زنده نگاه داشتن دين الهي و تحقق و اجراي آن باشد. خلاصه اينكه، قيامها و مقاومت يا براي خدا و به امر خداست (بدستور الهي و براي او و جهت تحقق امر او) و يا براي خود و به امر اميال نفساني خود يا جامعه مي­باشد. و مباني اين دو نوع قيام و مقاومت (قيام و مقاومت دنيوي و قيام و مقاومت الهي) باهم افتراق اساسي دارند، ادبيّات پايداري امام خميني كه از تصويرگري­هاي قرآن و اهل بيت(ع) الگو مي­گيرد و از واژه­ها و تركيب­هاي ادبي قرآن بهره مي­برد در تمامي قلمروهاي ادب پايداري وحي محور است و بعبارتي ديگر؛ ثقلين محور، ادبيّات پايداري ايشان بريده از اسلام نيست بلكه بن مايه­هاي قرآني دارد و در پرتو قرآن و سنت رخ مي­نمايد. امام خميني با اين مباني درصدد ديني كردن ادبيّات پايداري و حضور دين در عرصۀ اجتماع مي­باشد. و ادبيّات پايداريش با خدا و دستورات الهي (فاستقم كما امرت) آغاز مي­شود تا به خلق مي­رسد، اين ادبيّات پايداري دايره­اش بسيار متوّسع بوده كه آرمانهاي ملّي و ايماني جامعه را دربر مي­گيرد و بعبارتي؛ همۀ آرمانها را جهت مي­بخشد و با محتوايي الهي در جامعه ظهور و تجلي پيدا مي­كند، برهمين مبنا است كه امام خميني مي­گويند:« بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاريها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند امروزه وظيفه ماست كه در برابر خطراتي كه متوجّه اسلام و مسلمين مي­باشد، براي تحمل هرگونه ناملايماتي آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نمائيم و جلو اغراض و مطامع آنان را بگيريم و در اين راه هركس به وظيفه خود عمل كند و در امر وظيفه كوتاهي نكند». (صحيفۀامام/ج1/166) اما ادبيّات پايداري مادي مسلكانه شرق و غرب كه حاوي اين مباني نيست پايداري را در شعاع حيات مادي انسان و نهايتاً حامل آرمانهاي ملي خود گنجانده است. نمودار يك: مباني ادبيّات پايداري امام خميني اقتضای عقل انسانی دستورات الهی (قرآن و سنّت) ادبیّات پایداری برنامه هفتگی ادبیّات پایداری اقتضای عقل انسانی+ ثقلین محوری نمودار دو: مبانی ادبیّات پایداری مادی مسلکانه (یا «دگر» ادبیّات امام خمینی) ادبیّات پایداری عقل آیینی (عقل معاش) ادبیّات پایداری کنش عقلانی معطوف به هدف (عقل آیینی) 3- مؤلفه­ هاي ادبيّات پايداري امام چون امام خميني بر اين باور است كه:« ملّتي كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبدأ همه شرافتها است بخواهد حفظ كند، اين ملّت بايد علاوه بر جهاد، استفامت در جهاد داشته باشد». (صحيفه امام/ج13/463) بنابراين مي­توانيم اين سؤال را مطرح نمائيم كه مؤلّفه­هاي استفامت و ادبيّات مقاومت و پايداري امام خميني چه مي­باشد؟ و جهت استقامت در قيام و نهضت­هاي ديني چه چيزهاي را بايد شناخت و چه چيزهاي را طرد و نفي و چه چيزهاي را بايد اخذ نمود؟ تا به آن شرافت رسيد. با جستجويي در آثار امام بطور فهرست­وار مي­توان گفت كه مؤلّفه­هاي ادبيّات پايداري ايشان عبارتنداز: 1- خداباوري 2- خودباوري 3- وحدت كلمه 4- تحمل نهمت­ها و اهانتها 5- اجتناب از دنيا زدگي 6- هوشياري 7- بيداري 8- همراهي مردم با رهبر 9- ايجاد و تداوم تحوّل روحي يا زنده نگه داشتن روح ايمان (تحوّل روحي) 10- نترسي و نهراسيدن 11- الگو داشتن 12- پر اهميت تلقي كردن شكست­هاي خرد و ... همانگونه كه گفته آمد، چون قيامها و نهضتها بدون استقامت و مقاومت پوچ و بي­معنا و نامقصد مي­باشند بنابراين «دراين دنيا كساني كه براي شرافت خود شان و اهل ملّتشان، براي شرافت اسلام، اموري را انجام مي­دهند، كارهايي را انجام مي­دهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند پاپرجا باشند، آنها را حوادث نلرزاند اينها به مقاصد مي­رسند براي اينكه استقامت يك امر مهمي و مشكلي است». (صحيفۀ امام ج 13/463) و لوازمات و مقدّمات خاص خود را دارد كه در ادامه به برخي از آن مؤلّفه­هاي ادبيّات پايداري از نگاه امام استشهاد مي­گردد. خداباوري امام خميني بر اين باور است كه در ادبيّات پايداري، رمز پايداري عاشقي، آنهم در مسير بندگي خداوند سبحان و درد آشنايي در راه او است و رسيدن به اين بينش و رشد بالندگي كه حركت­ها و قيامها و استمرار در آن بخاطر خدا باشد نه بخاطر كسب جاه و مقام، و مباني ايستادگي جوانان ما و ملّت ما هم به خاطر ايمان به خدا، ايمان به مبادي اسلامي بود كه پيروز شان كرد زيرا با ايمان قوي مي­توان در مقابل قدرت مادي و توطئه­هاي آنها ايستادگي كرد و در جهاد اكبر و اصغر پيروز شد همانگونه كه امام خميني مي­گويند: «خداوندا تو مي­داني مردم ما مشكلات را به جان و دل خريده­اند واز هيچ چيزي غير تو ترس و بيم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل مي­كنند، همة پيروزيها را از آن تو و به عنايت تو مي­دانند پس ما را به عنايت دوبارة خود همراهي نما و دلهاي ملّت ما را به نصر و پيروزي خود اميدوارتر ساز و توان صبر و استقامت ما در تحمل سختي­ها و مشكلات افزون نما و نعمت رضايت در شكست و پيروزي را به ما ارزاني فرما» (صحيفۀامام ج 20/347) ايشان كه رمز پايداري را اتّكاء‌ به خدا و نفي رفاه­زدگي و مصرف گرايي دانسته در جاي ديگر مي­افزايد:« سفارش مي­كنم كه به خدا متّكي باشيد و براي هميشه زير بار شرق و غرب نرويد، مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايي و يا تحمل سختي و استقلال». (صحيفۀ امام ج 21/233) يك كشوري كه براي خدا قيام كرده است، براي خدا اهم پايدار مي­ماند و براي خدا هم ادامه مي­دهد (صحيفۀ امام ج 13/124). خودباوري ادبيّات پايداري امام در دل خود، بذر خود باوري را كاشته و رشد و نموش مي­دهد كه نشانه­اش اين است كه مردم چنين جامعه­اي بايد براي خود شخصيّت و هويّتي قائل باشند و به خود شان باور داشته باشند و نبايد كعبه آمال و آرزوهاي خود را در ديگران بيابند و خود را كاملاً منحل در غير كنند، اين ادبيّات حكايتگر اين مطلب است كه ما جامعه­اي بوديم كه شخصيّتي براي خود قائل نبوديم و مملكت خود را به اسامي اروپايي يا غربي تزئين كرده بوديم، وجودي شده بوديم و طوري بار آمده بوديم كه اگر بخواهيم يك چيزي بشويم بايد از آنها مي­خواستيم و از آنها الگو مي­گرفتيم در چنين فضايي ادبيّات امام خميني رشد كرد ادبيّاتي كه همة آن افكار را دور ريخت و خودش را باور نمود، و «جوانان موفق شدند كه اين باور غلطي را كه در كشور ما معروف بود اين باور غلط را بشكنند (صحيفۀ امام ج 16/63) و ملّت ايران به خود باوري و خود اتكايي رسيد بدين معنا كه ما مي­توانيم مسائل و مشكلاتمان را خودمان حل كنيم و تا زماني كه اين تحوّل وجود دارد ادبيّات پايداري دچار مشكل نخواهد بود. امام در اين باره مي­فرمايد:« عمده اين است كه ما ذهن اين جوانان و حتي پيرها و روشنفكرنماها را آماده كنيم كه ما خودمان، آدم هستيم و اينطور نيست كه در همه چيز دستمان را پيش ديگران دراز كنيم». (جوانان از ديدگاه امام خميني/91) و در جاي ديگر مي­فرمايند: «شما چنانچه باورتان آمده باشد كه نمي­توانيد صنعت درست بكنيد و نمي­توانيد صنايع بزرگ و كوچك و چيزهايي كه احتياج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بكنيد، و نمي­توانيد كه انجام بدهيد، اوّل بايد خودتان را درست كنيد، اولاً بايد باورتان بيايد كه ما انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم، ... اگر اين باور براي شما پيدا شد موفق خواهيد بود». (صحيفۀ امام ج 14/307) پر اهميّت تلقي كردن شكست­ هاي خرد امام خميني استقامت و پايداري را منظوم ه­اي و اركانيك و بهم پيوسته مي­بيند و معتقد است كه اگر در روند مقاومت در جائي كم گذاشته شود اگر چه جزئي باشد باعث شكست خواهد شد. لذا مي­گويد: اگر بخواهيد كه استقامت كنيد پايداري كنيد بايد مجريان امور در هر جا كه هستند، ... اينها اشخاصي ­باشند كه اسلامي باشند و متعهّد به اسلام باشند و بدانند كه اگر چنانچه ما در يك جايي از اين جاها رو به شكست برويم، كم كم اين سرايت مي­كند شكست در جاهاي ديگر و خداي نخواسته يك وقت مي­بيند كه كشور به هم ريخته شده است. (صحيفۀ امام ج 18/ 435) بنابراين بايد مجريان هم به قوانين خوب عمل كنند و نقض قانون نكنند هر چند آن خلاف، خلاف بسيار اندك و جزيي باشد... اگر بخواهيد استقامت كنيد و پايداري كنيد، بايد مجريان امور در هر جا كه هستند اشخاصي باشند اسلامي و متعهّد به اسلام. (صحيفۀ امام ج 18/ 435) چون نتيجه بد عمل كردن، ناراضي كردن مردم را به دنبال خواهد داشت و ناراضي شدن هم مقدّمه گسست و فاصله گرفتن از اصل قيام و نهضت خواهد شد. بيداري اگر اقدامات رهبر، منطقي، قانونمند، حكيمانه هم باشد و بعبارتي در اوج بيداری باشد ولي ملّت، مؤلّفه­هاي چون بيداري، هوشياري، نترسي را نداشته باشند، آن نهضت دچار مشكل خواهد شد. بنابراين لازمه قيام و مقاومت، بيداري و استمرار آن در طول زندگي خواهد بود. اين مؤلّفة ادبيّات پايداري يكي از آن موارد بسيار مهمي است كه دشمنان خواسته­اند كه مغفول باشد «در طول تاريخ، در اين سده­هاي آخر كوشش شده كه ملّت­هاي جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجّهشان به شخصيّت خودشان نباشد و شخصيّت خودشان را اصلاً وابسته به غير بدانند (صحيفۀ امام ج 13/ 283) ولي اگر ما بيدار بشويم و نگذاريم كه اينهايي كه در خارج هستند، آن برنامه­هايي كه ديكته شده است و به آنها داده شده است پياده شود و ... و اگر در مقابل آنها ايستادگي كنيم پيروز خواهيم بود (صحيفۀ امام ج 13/164) بر اين اساس است كه امام خميني به ملّت­ها هشدار مي­دهد كه اگر قيامها با بيداري همراه و عجين باشد پيروز خواهد شد لذا مي­گويد «بيدار بشويد، برخيزيد و در مقابل ابر قدرتها بايستيد كه اگر ايستاديد اينها هيچ كاري را نمي­توانند بكنند. (صحيفۀ امام ج 16/38) ايجاد تحوّل روحي و زنده نگه داشتن روح ايمان ملّتي كه زندگي شرافتمندانه و هدفمند برايشان فرهنگ گردد و زندگي شرافتمندانه بر زندگي ننگين و بردگي اجانب ولو با مشكلات ترجيح داده شود آن ملّت به يك تحوّل روحي رسيده است كه براساس آن خيلي از سختي­ها و تلخي­ها براي او راحت و شيريني خواهد بود. و اين تحوّل براي ملّت ايران پيدا شد كه در ادبيّات پايداري امام خميني(ره) بارها، بارها با آن مواجه مي­شويم. تحوّلي كه در ملّت ايران ايجاد شد، همان هجرت به سوي حق بوده، هجرت از خود به خدا بود، يعني؛ پشت به انانيّت خود كردن و روي به رحمت الهي آوردن، اگر اين نيروي خدايي را ملّت حفظ كند، موفق و پيروز خواهد بود. امام خميني در اين­باره مي­فرمايند: «خداوند به ما تفضل و ترحم كرد و اين تحوّل حاصل شد و تا اين مطلب هست، اين تحوّل هست از هيچ چيز نترسيد». (جوانان از ديدگاه امام خميني/6) و در جاي ديگر هم بر تداوم اين تحوّل روحي تأكيد كرده و گفته­اند: «قيام شما براي خدا بود، همه فرياد زديد كه ما «جمهوري اسلامي» مي­خواهيم براي احكام اسلام قيام كرديد امر اوّل را كه فرموده­اند قيام كنيد، براي خدا اطاعت كرديد، باقي مانده است. امر دوم؛ استقامت، استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحوّل روحي كه براي شما ملّت حاصل شده است حفظ كنيد، استقامت كنيد، تا پيروز شويد. (صحيفه ج 7/493) هوشياري خداوند سبحان به پيامبر عظيم­الشان در چندين جا «خذوا حذركم» (نساء/71) و «ليجدوا فيكم غلظة» (توبه /213) و« ترهبون به عدوت الله و عدوكم» (انفال/60) توصيه به هوشياري و اخذ تدبير كرده زيرا بايد بدانيم كه هرگز دشمنان اسلام، دلشان به حال اسلام و مسلمين نمي­سوزد و هميشه براي رسيدن به منافع خود و جلب اعتماد ما از هيچ تلاشي دريغ نمي­ورزند، و ادبيّات امام خميني كه برگرفته از ادبيّات قرآني است، ملّت را به اين امر سفارش مي­كند و مي­فرمايند:« ملّت اسلامي اگر هوشيار باشد و اگر توجّه به مسائل داشته باشد، مي­تواند در مقابل همه قدرتها بايستيد و مي­تواند منحرفين را به جاي خودشان بنشاند و مي­تواند اداره كشور را بهتر از زمانهايي كه ظلم و ستم بر اين كشور احاطه داشت بكند». (صحيفه ج 16/75) و در جاي ديگر مي­افزايند: «مردم عزيز زير فشار چرخهاي زندگي و اقتصادي همانگونه تا به حال براي خدا و دين او مقاومت كرده­اند، بعد از اين نيز با تمام توان استقامت مي­كنند واِلا همه زحمات اين ساليان پر درد و اضطراب و افتخار از بين خواهد رفت، هوشياري مردم در وضع فعلي يكي از عوامل پيروزي آنان بر باطل است». (صحيفۀ امام ج 21/233) الگو داشتن در نگاه امام، انقلاب اسلامي، انقلابي است كه به دست مردم صورت گرفته، بنابراين مردم بايد آن را به آخر برسانند، البته تذكر مي­دهند كه چون عمل انقلابي ما بزرگ بوده پس مشكلات بزرگي هم خواهيم داشت زيرا كه؛ هرچه عمل بزرگ باشد، دشمن بيشتر و بزرگتر خواهد بود. لذا براي پايداري در مقابل اين دشمنان بزرگ نيازمند به الگوگيري از مردان بزرگي هستيم كه در قيامهايشان تا آخر پايدار ماندند چون اين الگوها به انسان اطمينان نفس و اعتماد نفس مي­دهد. امام در اين­باره مي­گويد: «ملّت عزيز بدانند كه استقامت آنچنان اهميت ويژه دارد كه از پيامبر اسلام(ص) منقول است كه فرموده است:« تو و پيروانت استقامت كن، ما و شما كه افتخار پيروي آن حضرت و ادعاي آن را داريم بايد در حفظ دين مقدّس و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي استقامت كنيم و مشكلات را با استقبال استقامت انقلابي رفع نمائيم». (صحيفۀ امام ج 16/49) و در جاي ديگر مي­گويد كه «پيامبر يك بشر است، امّا مي­بينيد وظيفه دارد، يعني بشري است كه خدا براي او وظيفة تعيين كرده است دين اسلام را فرستاده است و به او امر كرده است كه بايد استقامت كني، فاستقم كما امرت و من تاب معك». (صحيفۀ امام ج 16/300) همچنين تأكيد مي­كنند كه «قوي باشيد برومند باشيد و از هياهوي دنيا هيچ وقت به خودتان هراس راه ندهيد، اين مسائل در صدر اسلام هم بوده است اين هياهوها و بساطي كه مخالفين اسلام در صدر اسلام راه مي­انداختند در زمان خود پيامبر(ص) و بعدها هميشه بوده است لكن خداوند امر فرموده است كه ما مستقيم باشيم، استقامت كنيم، اگر چنانچه استقامت كنيم مؤيد تائيدات الهي هستيم» (صحيفۀ امام ج 18/439) امام خميني در مناسبت­هاي مختلف مردم را به اين مهم توجّه مي­دهند كه بايد از پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدي كه در طول مدّتشان يا با كفار در جنگ بودند و يا در حبس بودند، سرمشق بگيرند و به آنها اقتدا كنند، بنابراين اگر قيام با سختي و مشقت­هاي همراه شد، نهراسيم و همانند ائمه عمل كنيم زيرا ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز خواهد شد. و با توجّه به اين مطلب مي­گويند «مردم انقلاب كردند بايد پاي زحماتش هم بنشينند، مردم پيامبران را، پيامبر اسلام را و ابراهيم(ع) را در نظر بگيرند ببينند كه با آنها چه مخالفت­ها شده ولي دست از هدفشان نكشيدند اگر ما مسلمانيم بايد دنباله روي آنها باشيم، دنباله روي از آنان كه فقط روزه و نماز و مسجد نيست، دنباله روي از آنان مبارزه براي حفظ اساس اسلام است بايد براي حفظ اساس اسلام تا آخر ايستاد و پيشروي كرد». (صحيفۀ امام ج 19/56) نترسي و نهراسيدن از دشمن وقتي قيامي، جهت احقاق حق و امحاي باطل صورت گرفت، لوازمات خاص خود را دارد يعني؛ سختيها و مرارتها خواهد داشت و سختي در زندگي باعث مي­گردد كه انسان دچار مشكلات عديده­اي بشود و انسان نمي­تواند بر اين سختي­ها غلبه كند، مگر اينكه از ناملايمات نترسد و اميد به خداوند سبحان داشته باشد. و بعد از تصميم، هيچ به خود تزلزل و سستي راه ندهد. براي اينكه چنانچه انسان تصميمي به يك امري گرفت ولي متزلزل باشد در اينكه آيا مي­تواند اين كار را تا آنجا كه مي­خواهد و آرزو دارد عمل كند، تصميم­گيري با اين تزلزل نمي­تواند كار را درست انجام بدهد. بلكه بايد همانطور كه تصميم گرفته است، جازم باشد. زيرا همين نترسي و جازميت و تصميم او را به پيروزي خواهد رساند. (صحيفه امام ج 14/60) امام خميني در اين­باره مي­گويند: «پيامبر اكرم(ص) و ائمه هداي عليهم­السلام در چه غربتهايي براي احقاق حق و امحاي باطل، استقامت و ايستادگي نمودند و از تهمتها و اهانت­ها و زخم زباني­هاي ابولهب، ابوجهل­ها و ابوسفيان­ها نهراسيدند و در عين حال شديدترين محاصره­هاي اقتصادي در شعب ابي طالب، به راه خود ادامه داده­اند و تسليم نشدند، پس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگ­هاي پياپي و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنيها به هدايت و رشد همت گماشته­اند». (صحيفۀ امام ج 20/346) موانع ادبيّات پايداري الف: تلاش دشمن جهت براندازی در طول نوشتار گفته شد كه ادبيّات پايداري همزاد و همراه ادبيّات اعتراض پرخاشگري و يا ادبيّات قيام مي­باشد و ادبيّات قيام كه نافي و مستحيل كننده ارزشهايي و موجد ارزشها و نظام مطلوبي است بطور طبيعي طرفداران ارزش مستحيل شده در مقابل ادبيّات قيام موجود قرار مي­گيرند و تمامي سعي و تلاششان را جهت به چالش كشاندن ادبيّات جديد مي­نمايند. لذا ادبيّات قيام و مقاومت كه توسط پيشروان فكري و مردم رشد يافته در مسير راه دچار مشكلاتي خواهد شد. يعني عواملي كه موجب ظهور قيام و مقاومت در آحاد مردم گرديده بود. - عواملي چون، هجوم بيگانگان و تجاوز آنان به مرزهاي فكري و جغرافيايي (استعمار) و تمركز قوا در وجود يك سلطان و گسترش ظلم و خود راي (استبداد) و وابستگي حكام به قدرتهاي خارجي و ... - آن عوامل؛ معنا و مفهوم خود را از دست مي­دهند ،لذا سستي و رخوتي در بين مردم ايجاد مي­كنند. انقلاب اسلامي كه يكي از بزرگترين قيامهاي ديني بويژه در ميان شيعيان به رهبري امام خميني(ره) و بعنوان يكي از مهمترين حادثه قرن بيستم به شمار مي­رود اين انقلاب با آن عظمت و بزرگي كه هم استبداد و هم استعمار را نفي مي­كرد، بطور طبيعي دشمنان بزرگي را به همراه دارد زيرا ويژگي­هاي ضد استبدادي و ضد استعماري انقلاب اسلامي، عرصه را، از هرگونه سوء استفاده بيگانگان از اموال اين ملّت را سد كرد با اين وجود دشمن با تمام قواي تلاش خواهد كرد كه اين موانع را از جلوي راه خود با هر وسيله­اي كه شده است بردارند. در اين مورد امام خميني بارها و بارها به ملّت هشدار دادند و گفته­اند كه:« ما امروز دشمن­هاي زيادي داريم و همه جا اين دشمن­ها هستند. شما آن سيلي كه به ابر قدرت­ها زديد در طول تاريخ كسي نزده است، متوّقع نباشيد كه آنها بنشينند و تماشاچي باشند، آنها مشغول فعاليت هستند، بتوانند با قواي نظامي به ما حمله مي­كنند بتوانند با تبليغات سوء در داخل كشورمان به ما حمله مي­كنند». (صحيفۀ امام ج 14/49) امام خميني در جاي ديگر از عمق ِخطرِ نظام ارزشي متحيل شده پرده، برداشته و مي­گويند:« امروزه روزي است كه قدرت­هاي بزرگ با توطئه­هاي داخل و خارج مي­خواهند اين نهضت را به كل به هم بزنند و اسلام كه الان از آن ضربه ديدند، زيرپا بگذارند و ريشه­هاي آن را قطع كنند». (صحيفۀ امام ج 12/ 231) و براي اينكه چنين چيزي براي اين نهضت اسلامي اتفاق نيفتد، آنچه كه لازم است استقامت و پايداري ملّت ايران و رهبران و پيشروان فكري آن مي­باشد كه اگر چنين چيزي صورت نگيرد، انقلاب اسلامي هدر خواهد رفت لذا شرط بقاء نهضت اسلامي تنها و تنها پايداري و استقامت رهبران و ملّت مي­باشد. تا اينجا گفته آمد كه علل دشمني با ادبيّات پايداري امام يا بخاطر گسترش اسلام ناب محمدي در دنيا و به خطر افتادن منافع استعمارگران و يا بدليل نفي سلطه سياسي، اقتصادي، نظامي ، فرهنگي و نفي طاغوت بوده است لذا اهدافي را كه دشمنان ادبيّات پايداري امام يا دگر «ادبيّات پايداري امام در سردارند عبارتند از: 1- تضعيف و تخريب باورهاي ديني يا هويت ديني نظام اسلامي 2- تضعيف اركان نظام اسلامي 3- القاي ناكارآمدي ديني 4- تفكيك دين از سياست 5- و در نهايت شكست و نابودي اسلام و نظام اسلامي است كه براي دستيابي به اين اهداف، شيوه­هايي را طراحي كرده­اند شيوه­هاي چون 1- تحقير فرهنگ اسلامي از راه القاي خود باختگي، ترويج اسلام امريكايي، محو آثار ديانت و ضربه­زدن به اسلام به نام اسلام 2- استفاده از روش­هاي گوناگون تبليغي (تبليغات و جنگ رواني) جنگ رواني، شايعه سازي فريب و تحقير، بهانه جوئي، اشكال تراشي و ايرادگيري، شخصيّت سازي (ممكن است روي يك نفر 15 سال كار كنند بعناوين مختلف، ملّي يا مذهبي كه يك روزي براي آنها كار كند (صحيفه نور ج 9/64). القاي راحت طلبي، جريان سازي، نشراكاذيب 3- ترويج آزادي وارداتي (تبليغ و ترويج فساد و فحشا) 4- نفوذ در ارگان­ها و مراكز علمي و سياسي 5- تفرقه افكني 6- ايجاد نا­امني و هرج و مرج 7- سوء استفاده از ابزارهاي فرهنگي، هر يك از اين روشهاي هفتگانه مي­تواند موانعي براي ادبيّات پايداري باشد و در نهايت باعث شكست قيام گردد كه امام خميني به برخي از اين شيوه­هاي دشمن پرداخته و در جاي جاي گفتار و سخنان و سيره عملي خود؛ ملّت را به اين مهم هشدار داده و توصيه­هايي نموده­اند. كه بعنوان نمونه مي­توان به اين گفتار ايشان توجّه نمود: اين طبيعي افكار فاسد بشر است كه بايد به هر وسيله خار راه را از سرراه برداشت و يك وظيفه بزرگ علاوه بر وسائل نظامي و اقتصادي و قضايي، همان بعد فرهنگي است، فرهنگ فاسد غرب و شرق اقتضا مي­كند كه با وسائل عظيمي كه در دست دارند و در تمام ساعات روز و دروغ پردازي و تهمت و افتراء بر فرهنگ الهي اسلام بتازند و در هر فرصتي قوانين الهي جمهوري و اصل اسلام را بكوبند و وابستگان به آن را مرتجع، كهنه پرست فاقد شعور سياسي بخوانند و قوانين اسلام را كافي براي اين زمان ندانند به بهانه آنكه قوانيني كه هزار و چهار صد سال بر آن گذشته قدرت اداره امور را ندارند. (صحيفۀ امام ج 20/ 441) ب: عدم همراهي ملّت يكي از موانع اساسي و اصلي در پايداري و مقاومت، همراهي نكردن ملّت يا در جا زدن پيروان مي­تواند باشد كه رهبران بطور عموم و رهبر انقلاب اسلامي ايران حضرت امام خميني بطور خاص از اين قضيه هميشه احساس نگراني مي­كردند و مي­ترسيدند و مي­گفتند «من اگر چه مي­توانم استقامت كنم و افرادي هم مي­توانند، ولي همه ملّت اطميناني نيست كه بتوانند مستقل باشند، مستقيم باشند، استقامت در امراز خود امر مشكلتر است چه بسا پيروزيهايي كه براي يك ملّتي پيش مي­آيد، براي اينكه استقامت در آن كه موجود شده است ندارند، سستي مي­كنند، آن پيروزي از دست­شان مي­رود». (صحيفه امام ج 13/464) اين نگراني و ناراحتي آنقدر براي امام خميني مهم است كه در سخنان خود چندين بار به اين مسئله اشاره كرده و استناد مي­كند به آيۀ« فاستقم كما امرت» و مي­گويد:« اين آيه در دو جاي قرآن آمده يكي در سوره هود آيه 112 و سوره شوراي آيه 15، با اين تفاوت كه در سوره شوري «من تاب معك»، ندارد و پيامبر نفرمود كه سوره شوري مرا پير كرد بلكه فرمود:« شيبتني سورة هود بمكان هذه الايه» يعني؛ سوره هود بخاطر اين آيه مرا پير كرد». (صحيفۀ امام ج 16/300، ج 19/195، ج 18/254) چون پيامبر و رهبران الهي در استقامت خودشان مشكلي نمي­ديدند و ترسي نداشتند و جهت تداوم قيام تزلزلي به خود راه نمي­دادند امّا هميشه نگراني از ناحيه همراهان و پيروان بوده است كه در ادامه راه كم نياورند و مشكلي براي رهبران خود نشوند همانگونه كه حضرت علي (ع) هم مي­فرمايد: « بكم اداوي و انتم دائين»، من در پي آن هستم كه دردهاي جامعه را به وسيله شما درمان كنم در حالي كه شما خود درد من هستيد جان كلام اين كه پايداري و استقامت رهبر و پيروان تو امان، شرط و رمز پيروزي نهضت­ها مي­باشد و اگر ملّت در بين راه به لنگد و ادامه مسير (بهردليلي) ندهد ادبيّات پايداري را دچار مشكل و انحراف و شكست خواهد كرد. نكته آخر اينكه فقدان هر يك از مؤلّفه­هاي پايداري خود مي­تواند مانعي در ادبيّات پايداري باشد كه به جهت عدم تطويل نوشتار از پرداختن به آنها صرف­نظر مي­گردد. رضا عيسی­ نيا پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پــی­ نوشت­ها 1- ادبيّات به معنای خاص يعنی ؛آنجای که انسان از حيات انسانی، تفکر، ارزش­ها، جنگ، آئين­ها و ... به صورت خيالی سخن بگويد و ادبيّات به معنای عام يعنی؛ آن­جا که همه اين مراتب بطور عام و بدون لفافة صورت خيالی سخن گفته آيد. براي آشنايي بيشتر از اين مفهوم رجوع کنيد به «نام آورد» دفتر اوّل، بيت مقاله، دربارۀ ادبيّات و تاريخ و فرهنگ دفاع مقدّس و جنگ ايران و عراق به اهتمام عليرضا کمری، مقالۀ محمّد مددپور، با عنوان، تأملاتی در باب ماهيّت و ذات هنر و ادبيّات انقلاب و دفاع مقدّس، تهران، ص 104 الی 109. 2- نمط عالی، ويژگی خاصی در اثر ادبی است که مطالعۀ آن نه تنها خيال و عاطفۀ مخاطب يا خواننده را منقلب می­کند، بلکه عقل را هم دچار انفجار می­کند و حس و لذت و اعجازی توأم با وحشت و حيرت در انسان بر می­انگيزد. ر. ک؛ عبدالحسين زرين­کوب، شعر بی­دروغ و شعر بی­نقاب، تهران، 1372، ص 49 و احمد درستی، شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 25. 3- برای آگاهی بيشتر از مفهوم ادبيّات رجوع کنيد به: علی­اکبر نفيسی (ناظم الاطباء) فرهنگ نفيسی، جلد اوّل، تهران، کتاب فروشی خيام، ص 141 و احمد درستی، شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 23. و لطفعلی صورتگر، سخن سنجی، ابن سينا، تهران، 1348،ص 15، و عبدالحسين زرين­کوب، نقد ادبی، جلد اوّل، اميرکبير، تهران، 1361، ص 6 و علی­اکبر دهخدا، لغت­نامه، جلد اوّل، چاپ اوّل از دورۀ جديد دانشگاه تهران، 1373، ص 1313 و جمال ميرصادقی، داستان ادبيّات، تهران، نگاه، 1375، ص 11. 4- برای اطلاع بيشتر در اين­باره رجوع کنيد به صحيفه امام جلدهای 1 ص 93، ج 2 ص 169، 254، ج 3، ص 481، ج 13، ص 124، 164، 251، ج 14، ص 60، 298، ج 17، ص 359، ج 18، ص 47، 274، 285، ج 19، ص 56، ج 21، ص 48، 83. 5- در نهج­البلاغه، کلام 131 اين­چنين آمده است:« اللهم اِنک تعلم اِنّه لم يکن الذی کان منا منا فسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضولِ الحطام. و لکن لنرد المعالم من دينک و نظهر الاصلاح فی بلادک. فيأ من المظلومون من عبادک، و تقام المعطله من حدودک». فهرست منابع 1- قرآن مجيد. 2- اسدی، محمّدرضا. پژوهشی در شيوه­های ادبی آثار امام خمينی، تهران،سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1374. 3- اسلامی ندوشن، محمّدعلی. جام جهان­بين، چاپ گلشن، 1374. 4- جوانان از ديدگاه امام خمينی- بنيان آثار موضوعی (دفتر شانزدهم)، مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی با همکاری دبيرخانه شورای عالی جوانان، 1377. 5- خمينی، روح­الله. صحيفۀ امام، ج 18، ج 13، ج 16، ج 1، ج 21، ج 14، ج 19، ج 20، ج 7، تدوين و تنظيم: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، 1378. 6- خمينی، روح­الله. صحيفه نور، ج 9، وزارت ارشاد اسلامی، 1361. 7- خمينی، روح­الله. شؤون و اختيارات ولی فقيه، وزارت ارشاد اسلامی، 1365. 8- درستی، احمد.شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381. 9- دهخدا، علی­اکبر. لغت­نامه، چاپ اوّل از دوره­ی جديد دانشگاه تهران، 1373. 10- زرين­کوب، عبدالحسين. نقد ادبی، تهران، امير کبير، 1361. 11- صورتگر، لطفعلی.سخن سنجی، تهران، ابن­سينا، 1348. 12- فيض­الاسلام، سيّدعلی نقی. نهج­البلاغه، بی­تا، بی­نا. 13- کمری، عليرضا. نام آورد، محمّد مددپور، تأملاتی در باب ماهيّت و ذات هنر و ادبيّات انقلاب و دفاع مقدّس، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، حوزه هنری، دفتر ادبيّات و هنر مقاومت مؤسسه پژوهشی فرهنگ هنر و ارتباطات، 1380. 14- ميرصادقی، جمال، داستان ادبيّات، تهران، نگاه، 1375. 15 - نفيسی، علی­اکبر. فرهنگ نفيسی، جلد اوّل، تهران، کتاب فروشی خيام.
نام شما

آدرس ايميل شما