مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) | آن‌ها [امریکاییها]، یک جنگ فرهنگی راه انداختند که دفاع مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم راهیان نور را راه انداخت. ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ | راهیان نور کار بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | راهیان نور یک فنّاوری جدید برای استفاده‌ی از معدن تمام‌نشدنی سالهای دفاع مقدّس است، معنایش این است که همه‌ی کشور باید از این استفاده کند و قدر آن را بداند. ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ | این حرکت راهیان نور را مغتنم بشمرید. ۱۳۹۳/۰۱/۰۶ | راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی یک سنت حسنه به منظور پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ | من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبه‌روز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | نکته‌ی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ | آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخی حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی [راهیان نور] را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ | برای من مایه‌ی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعه‌ی عشاق دل‌باخته‌ی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۱۴
کد مطلب : ۲۶۴۸

با راهیان نور در سرزمین فرشته ها

روزهای آخر بهمن بود، حساب و کتاب کردم ببینم تعطیلات عید کجا بروم؟ مسافرتم سیاحتی باشد یا زیارتی؟ با چند تا از همکلاسی هایم مشورت کردم همه به این نتیجه رسیدیم که مشهد و اصفهان و شیراز و شمال را بارها دیده ایم برویم جایی که تا حالا نرفته ایم؛ این شد که در کاروان های ˈراهیان نورˈ ثبت نام کردیم و راهی شدیم تا ازجایی که همه از جنگ و دفاعش می گویند، دیدن کنیم. اول این مسافرت مثل همه مسافرت هایمان بود، آب و قرآن و خداحافظی؛ ما از سمنان، تهران، قم ، اراک و استان لرستان گذشتیم تا به خوزستان رسیدیم. در کاروانمان یک آقای راوی داشتیم که هر جا می رفتیم از خاطرات و وقایع آنجا برایمان می گفت. از این سفر ˈدو کوههˈ را خیلی دوست دارم، منطقه ای در شمال اندیشمک که پس از شروع جنگ مهمترین پایگاه شمال خوزستان بوده محل تربیت سربازان و کارهای آموزشی و فرهنگی؛ دوکوهه را به خاطر این دوست دارم که شنیدم منتسب است به فرمانده بزرگ جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان. ˈدهلاویهˈ هم دوست داشتنی بود، آنجا محل شهادت دکتر مصطفی چمران است، همان شهیدی که گفته: ˈمی خواهم کوله بار هستی ام را بر دوش گیرم و به صحرای عدم رهسپار شومˈ شاید منظور شهید چمران از صحرای عدم همین دهلاویه باشد که در غرب سوسنگرد قرار دارد، همان جا که 24 آبان 59 به اشغال دشمن درآمد اما بالاخره در 27 شهریور 60 در عملیات آیت الله مدنی (اولین شهید محراب) آزاد شد، روحت شاد شهید چمران، شهید جبهه دهلاویه. خیلی دلم می خواست هویزه را ببینم به دو دلیل، اول اینکه آنجا همه به هویزه می گویند: ˈ کربلای هویزهˈ دوم اینکه شنیدم گروهی از دانشجویان پیرو خط امام در آنجا شهید شدند. آنجا برای اولین بار اشک هایم جاری شد؛ از غصه شهادت بچه هایی که دانشجو بودند ، به طور حتم هزاران آرزو داشتند، از غصه پیکرهای پاکشان که بعثی های از خدا بی خبر با تانک از رویش رد شدند. از غصه شهدای گمنامی که مزارشان را در هویزه دیدم؛ آنجا بود که فهمیدم چرا به هویزه می گویند کربلای هویزه. در ˈچزابهˈ مرز ایران و عراق را می دیدیم نگهبان های عراقی را می دیدیم که کشیک می دهند. در چزابه هنوز حس، حس دفاع بود؛ رمل هایی که بچه های ایرانی در آن عملیات می کردند هنوز وجود داشت؛ نیزارها بودند و در میدان های چزابه هنوز مین وجود داشت؛ آنجا برای اولین بار چفیه انداختم. خاکی ترین سال تحویل عمرم را در ˈشلمچهˈ گذراندم؛ خاکی خاکی، روی خاک نشستم، باد می زد، صدای ˈیا مقلب القلوبˈ از حسینیه می آمد. اولش فکر کردم چون اولین باری است که سال تحویل کنار خانواده نیستم دلگیرم؛ اما بعد فهمیدم غربت بی نهایت شلمچه مرا در بر گرفته، بعد از دعای سال نو وقتی ˈاللهم کن لولیک حجت ابن الحسنˈ را می خواندیم بی اختیار برای احترام به سرزمین خاکی ها و با افتخار کفش هایم را درآوردم. کنار ˈاروندرودˈ که ایستادم یاد جملاتی افتادم که برای امتحان جغرافیا حفظ می کردیم: ˈاروندرود از بزرگترین رودهای جهان است که از اتصال دو رود دجله و فرات تشکیل می شود و در خرمشهر، کارون نیز به آن اضافه می شود این رود مرز مشترک ایران و عراق استˈ باد شدیدی که می زد قطرات آب اروند رود را به صورتم می ریخت. همزمان راوی کاروان برایمان از شهدای اروندرود حرف می زد، از اینکه عملیات در رود خروشان اروند آنقدر سخت بوده که بچه ها با سیم دست های یکدیگر را می گرفتند، نمی دانم آب اروند چقدر شور است شاید به شوری اشک هایم که وقتی ماجرای جزر و مد اروند را شنیدم و داستان پیکر خیلی از شهدای اروند را که راهی خلیج فارس شده، روی گونه هایم جاری شد. منتظر بودم مسجد خرمشهر آن طور که در عکسش دیده بودم، جلویم ظاهر شود، چشمم به دنبال سوراخ بزرگ روی گنبد مسجد جامع بود و پرچمی که روی آن به اهتزار درآمده بود. اما مسجد خرمشهر نماد مظلومیت و مقاومت غیورمردان و شیرزنان این دیار حالا شکل دیگری داشت، کاشی کاری شده بود، عکس شهدا را در مسجد آویخته بودند و در میان آن همه عکس، فرمانده ای بود که لبخند می زد، حتی اگر اسمش را هم نمی خواندم می فهمیدم که عکس ˈمحمد جهان آراˈ است؛ از صدایی که می خواند: ˈممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته ...ˈ معراج شهدای اهواز جایی است که پیکر شهدا را می آوردند تا تکلیفشان روشن شود اینکه آنها را دفن کنند یا انتقال دهند یا تا تشخیص هویتشان منتظر بمانند؛ شهدا تکلیفشان روشن شود؟ آنها که به تکلیفشان عمل کرده بودند، دستم بی اختیار روی سرم فرود آمد، روی خاک افتادم و فکرم پرواز کرد به سوی پدرها، مادرها، همسرها و بچه هایی که پسرها، شوهرها و باباهایشان را تشییع می کردند بدون اینکه آنها اینجا باشند، به این موضوع فکر کردم و صدای گریه ام بی اختیار بلندتر از همیشه شد. این دفترچه خاطرات مقوله پیچیده ایست حالا که دارم آنچه از دلم بر می آید می نویسم یاد موقعی هستم که رسیدم خانه، همه آنجا بودند، مامان، بابا، خواهر و برادرم، کمی برایشان از مسافرتم تعریف کردم، عیددیدنی ... تعطیلات و 16 فروردین بازگشت به دانشگاه. دوباره درس، تا یک سال دیگر فوق لیسانسم را می گیرم و همان طور که از کودکی می خواستم، انسان مفیدی می شوم برای جامعه، اما دلم گرفته است، می ترسم آنچه دیدم را فراموش کنم، می ترسم شوری اشک هایم یادم برود، می ترسم فراموش کنم شبی را که با پاهای برهنه روی زمین خاکی شلمچه راه می رفتم، خنکی آب اروند را یادم برود، فکر می کنم مگر می شود بدون اشک هایی که برای آن شهدای گمنام ریختم انسان مفیدی باشم برای جامعه، راوی کاروانمان از قول حضرت امام علی (ع) گفت: ˈزکات علم آموختن آن استˈ می خواهم زکات آنچه را دیدم، آنچه را شنیدم، آنچه را حس کردم بدهم، قرار گذاشتیم با بچه های کاروان که همه هم دانشگاهی هستیم وبلاگ سفر به سرزمین فرشته را درست کنیم تا همه آنچه را که دیده اند و شنیده اند در آن بنویسند، تا نه ما فراموش کنیم، نه آنها فراموش شوند. انتهای پیام/. مخاطب راهیان نور
نام شما

آدرس ايميل شما