کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روایت سیره شهدا

صدای خون

25 خرداد 1395 ساعت 9:02


هنگام عملیّات کربلای پنج، هر شب برای احداث خاکریز به خط مقدم می رفتیم. یک شب خاکریزی را تقویت می کردیم که پشت آن را آب فرا گرفته بود. احمد جعفری یکی از مسئولان مهندسی - رزمی که سر گروه ما بود؛ برای سرکشی نزد ما آمد. همین طور که قدم می زد، از داخل پوتینش صدایی شنیده می شد. اول فکر کردم آب داخل پوتینش شده. وقتی دقّت نمودم، فهمیدم مجروح شده و صدای مذکور صدای خون است.
گفتم: احمد چه طور شده ای؟
گفت: «هیچ»
گفتم: شما مجروح شده ای. برو عقب؛ جهت پانسمان و مداوا.
او گفت: «چند ساعتی بیش تر تا صبح نمانده. پس از اتمام کار به اورژانس می روم. » آن شب را تا صبح با همان مجروحیت کنار دستگاه ها ماند و کار را هدایت کرد و سایر بچّه ها متوجّه مجروح شدن او نشدند.

کتاب دژ آفرینان، ص 80


کد مطلب: 7421

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/news/7421/صدای-خون

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com