کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

در معراج شهدای پادگان محمودوند

آرامشی که نهایت ندارد...

7 فروردين 1391 ساعت 18:14

دیدم همه افراد چفیه یا... را به کفن شهدا متبرک می کنند ولی من هیچ چیزی همراهم نداشتم، یادم آمد مسئولین اردو به ما یک پلاک "یا فاطمه الزهرا" داده اند که من آن را خیلی دوست دارم. همان پلاک را به یکی از خادمین دادم که متبرک کند.


مشغول مصاحبه با مسئول کاروان بودم که پیش من آمد و گفت: شما اتفاقات مهم را ثبت می کنید؟ جواب دادم: بله اتفاقی افتاده است؟ جواب داد: من بسیار عجله دارم و کاروانمان سوار اتوبوس شده اند ولی من می خواهم مسئله ای را برای شما تعریف کنم. مصاحبه با مسئول کاروان را تمام کردم و سوالم را پرسیدم. 

- خاطره یا نکته ی خاصی هست که می خواهید بگویید؟
در ابتدای اردو راوی اتوبوس به ما گفته بود: هرکس را یک شهید می طلبد. این مطلب برای همه خیلی گنگ بود و نمی توانستیم آن را درک کنیم. از راوی اتوبوس پرسیدیم معنی این جمله چیست؟ آیا واقعا هر کسی را یک شهید می طلبد؟ چطور می توان فهمید کدام شهید چه فردی را طلبیده است؟ 
قبل از اینکه به معراج شهدای محمودوند بیایم، هویزه بودیم در آنجا یک شهید بهشهری که همشهری خودم می شود را دیدم، بر سر مزار آن شهید نشستم و به او گفتم: به من بگویید چه کسی من را طلبیده است؟ بعد از آنکه آمدم محمودوند دیدم همه افراد چفیه یا... را به کفن شهدا متبرک می کنند ولی من هیچ چیزی همراهم نداشتم که به کفن های شهدا متبرکش کنم؛ یادم آمد مسئولین اردو به ما یک پلاک یا فاطمه الزهرا داده اند که من آن را خیلی دوست دارم. همان پلاک را به یکی از خادمین دادم که متبرک کند. پلاک من را دقیقا با آن کفنی که رویش نوشته شده بود: "یا فاطمه الزهرا "متبرک کرد. از ایشان پرسیدم که عمدا این کار را کردید؟ و آیا نوشته پلاک را دیدید که به این کفن زدید؟ گفت: مطمئن باش که این شهید تو را طلبیده است و ما هیچ کاری را عمدا انجام نمی دهیم و هیچ کاری اینجا دست ما نیست. در آن لحظه خیلی خوشحال شدم. 
یک نشانه دیگر هم دیدم. خیلی دوست داشتم با این شهید عکس بگیرم. می خواستم با گوشی دوستم بگیرم. دوستم می گفت از صبح تا الان گوشی من عکس نمی گرفت ولی در آن لحظه توانست یک عکس بگیرد. این قسمت تو بوده که با این شهید عکس بگیری! خیلی خوشحال شدم و با همین نشانه های ساده رسیدم به حرفی که راوی همان اول گفت. 

- قبل از اینکه به این سفر بیایید چه تصوری از این مناطق داشتید؟
من حس نمی کردم که دروغ می گویند بلکه حس خوبی داشتم و فکر می کردم متحول شدن افراد واقعی است. 

- از بین مناطقی که بازدید کردید کدام منطقه بیشتر دوست داشتید؟
همین جا یعنی معراج شهدای محمودوند. فکر می کنم فوق العاده است من وقتی به اینجا آمدم به دوستم گفتم آرامش اینجا نمی گذارد من قرار داشته باشم. تا به حال این اندازه در زندگی آرام و بی دغدغه نبوده ام؛ آرامشی که نهایت ندارد.


کد مطلب: 382

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/interview/382/آرامشی-نهایت-ندارد

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com