یادمان هویزه - جهاد رسانه ای شهید رهبر، دوست داشتم تصویری از شما بگیرم که خیلی از چیزها را برای خودم تداعی کنم، هرچه فکر کردم که کدام زاویه را بگیرم که نظرت را جلب کنم احساس کردم بیشتر از دستم دلخور شده ای.

معماری جالبی دارد کاملا هنرمندانه، احساس کردم حرف هایی برای گفتن دارد و شاید هم گله هایی؛ شاید از من دلخور است، نمی دانم مشکلش چیست باید بیشتر با هم حرف بزنیم.

شاید حرف های ناگفته ای دارد، شاید از من گله دارد که چرا الان سراغش آمده ام، باید بیشتر بفهمم تو را، و بجویم اعضای خانواده ات را، اصلا چرا الان من به فکر تو افتادم، این چند روز درگیر این بودم که شاید بتوانم نظر شماها را جلب کنم.

دوست داشتم تصویری از شما بگیرم که خیلی از چیزها را برای خودم تداعی کنم، هرچه فکر کردم که کدام زاویه را بگیرم که نظرت را جلب کنم احساس کردم بیشتر از دستم دلخور شده ای. عجیب ذهنم را به خودت درگیر کرده ای، به خودم گفتم از تو چه می دانم فقط نشانه هایت را در ذهن دارم باید شروع کنم.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی

باید به چراهایم پاسخ بدهم و گرنه عملیات نصر دلم پا می گیرد و غوغا می کند، لحظه ی تحویل سال تو چقدر زیباست آرامش خاصی به من دادی تو و خانواده ات، فرصت محدودی داشتم باید هر چه سریع تر عملیات نصر دلم را مهار کنم و گرنه مرا مغلوب خود می کند.

از کجا شروع کنم؟ روی این خاک باید با پای دل راه رفت، عجب صفایی دارید، مردد شده ام آیا من خودم را با شما تفحص کنم یا  شما را با خودم؛ شهدا مرا تفحص کنید که در میان خود گمشده ام.

انتهای پیام/

صادقی / خبرنگار افتخاری راهیان نور
یادمان شهدای هویزه