کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شهید مصطفی صدرزاده از نبرد سوریه می گوید

جوانان سوریه و لبنان جان خود را فدای "سید قائد" می کنند

4 آبان 1394 ساعت 22:19

قم-خبرنگار راهیان نور- جوان بیست و هفت، هشت ساله‌ای بود که چهره اش شبیه جوان های امروزی نبود. ریش های کم پشتش مرا به یاد شهید همت می انداخت. این روزها بیشتر عمرش را به نبرد علیه دشمن تکفیری در مرزهای سوریه و رژیم صهیونیستی می گذراند.


به گزارش سرویس مقاومت راهیان نور، شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم در روزهای اخیر در سوریه به شهادت رسید.

این گزارش به قلم آسیه سادات جلالی به بیان دیداری کوتاه با این شهید بزرگوار می پردازد:

صبح جمعه از خواب برخاستم. بوی نم آنچنان شامه ام را پر کرده بود که بی اختیار به راه افتادم. غرق در پرسش و پاسخ های ذهنم بودم که ناگهان سر برآوردم و دیدم نوشته اند مزار شهدا، قطعه ...

اشک های بر زمین ریخته «سید ابراهیم» مرا به آنجا کشانده بود؛ فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون سوریه. سلام کردم و کنار سفره صبحانه سید نشستم. از او خواستم اطرافیانش را برایم معرفی کند. همگی از بازماندگان گردان عمار در ۸ سال دفاع مقدس بودند. کبوتران جامانده ای که با خانواده هایشان دور سفره سید ابراهیم نشسته بودند.

سید، جوان بیست و هفت هشت ساله ای بود که چهره اش شبیه جوان های امروزی نبود. ریش های کم پشتش مرا به یاد شهید همت می انداخت. این روزها بیشتر عمرش را به نبرد علیه دشمن تکفیری در مرزهای سوریه و رژیم صهیونیستی می گذراند.

شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم)

او از جنگ و دفاع از مظلوم می گفت. از عملیات بی نقص و موفقی که داعش را بیخ گوش رژیم اشغالگر قدس زمین گیر کرده بود. از خطوط تثبیتی قلمون که بارها و بارها از داخل سنگرهایش پاسگاه های مرزی صهیونیست ها را دیده بود. از روزها و شب های جهاد و دمای زیر صفر زمستان های قلمون می گفت. از پناهگاهشان که درختان زیتون بود. از زمانی می گفت که برای پس گرفتن یک ساختمان استراتژیک با شهید حسن قاسمی راهی شد و مجروح و بی حسن از ساختمان آزاد شده بیرون آمد.

اشک چشمانش و بغض گلویش از دلاوری های جوانان افغانستانی می گفت که هیچ انگیزه ای جز عشق به سیده زینب(س) نداشتند و عاشقانه در این راه می جنگیدند و پرپر می شدند.

از بشیر، جوان افغانستانی که سواد خواندن قرآن را نداشت اما برای آرامش روحش آن را مقابل چهره اش می گرفت و از سر بشیر که هدف گلوله تک تیراندازها قرار گرفته بود گفت.

از ابوحامد فرمانده فاطمیون که هم رزم سال‌های دور حاج قاسم بود و اکنون در بهشت رضای مشهد آرمیده است.

یکی از کبوتران جامانده گفت یاد شهید لشکری افتادم. یاد اعزام گردان عمار به لبنان و صدور فرهنگ مقاومت به آن کشور؛ یاد شهید حاجی پور اولین فرمانده گردان عمار؛ عملیات های کربلای پنج، فتح المبین و بیت المقدس و ... از معرکه هایی بود که گردان عماری ها در آن رشادت ها کرده بودند و ۷۰۰ گل‌شان پرپرشده بود.

ادامه دهنده راه آن عماری ها، گردان عمار فاطمیون است که دلاوری هایش به آن سوی مرزها کشیده شده و فرهنگ عمار را تا قلمون؛ یعنی چند صد متری سرزمین های اشغالی رسانده است.

آری این نور انقلاب اسلامی ماست که تلألوی مقاومت آن به کشورهای مظلوم همسایه رسیده است. جمهوری اسلامی ایران به رگ های غیرت شیعیان همسایه ریشه دوانده؛ غیرت جوانان خمینی(ره) که امروز سربازان و عاشقان مقام معظم رهبری(مدظله) هستند.

رهبری که جوانان لبنان و سوریه جان خود و خانواده شان را فدایش می کنند. نور معرفتی که در یک قدمی ماست و خیلی هایمان از درک آن عاجزیم. آن ها او را "سید قائد" می خوانند و به عشق او جان در کف گرفتند.

الحق والانصاف که مقام معظم رهبری هم زیبا در توصیف آنان می گوید: « شهدای مدافع حرم در زمان حیات خود از اولیاء الهی به شمار می‌روند»

انتهای پیام/


کد مطلب: 6002

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/6002/جوانان-سوریه-لبنان-جان-خود-فدای-سید-قائد-می-کنند

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com