onf['{Doc_Rate_Box}']['cache_html'] = '0'; $conf['{Doc_Rate_Box}']['func'] = 'Get_Doc_Rate_Box'; ?>onf['{Doc_Rate_Box}']['cache_html'] = '0'; $conf['{Doc_Rate_Box}']['func'] = 'Get_Doc_Rate_Box'; ?> راهيان نور - لحظه تحویل سال در آغوش امن شهدای هویزه - نسخه قابل چاپ

کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

دلنوشته؛

لحظه تحویل سال در آغوش امن شهدای هویزه

زینب سعدی

1 فروردين 1398 ساعت 2:00

اهواز-جهاد رسانه ای شهید رهبر؛ در بین هفت آسمان، گنبدی فیروزه ای رنگ، با پرچمی به رنگ خون شهدا دلبری می کند، همه چیز اینجا آرام است...


لحظات تحویل سال نزدیک است و بهترین حس دنیا آن است که در این لحظات، در مناطقی باشیم که روزی شهدا و رزمندگان کشورمان بر روی این خاک ها دعای یا مقلب القلوب را زمزمه می کردند...

وارد گلزار شهدای هویزه شدم.
چشم هایم خیره به پرچم های میهن عزیزمان است که بالای هر مزار شهید با نوازش آرام باد خود نمایی می کند و گویی نزدیکی عمیقشان با شهیدی که در آن جا دفن است را به رخ می کشد.

عطر هوا را نفس میکشم.
آرامش این فضا را با تمام وجود لمس می کنم و خیره به آسمان هفتم می شوم...

در بین هفت آسمان، گنبدی فیروزه ای رنگ، با پرچمی به رنگ خون شهدا دلبری می کند...
همه چیز اینجا آرام است...

باور کردنی نیست، اما گویی همین گنبد و گلدسته ها و پرچم ها با آدم سخن می گویند.
بلاخره دل از گنبد و پرچم و گلدسته ها میکنم و قدم به قدم به آرامگاه شهدا نزدیک تر می شوم...

تپش های قلبم تند و تندتر می شوند...
یاد گناهانم می افتم و از شدت شرمندگی سر به زیر می اندازم.
آسمان دلم ابری بود، شروع به باریدن می کند!

چشمانم به نام شهید سید محمد حسین علم الهدی می افتد، نا خودآگاه می نشینم و دستم را روی نامش می گذارم.

به یاد وصیت نامه شهید به خواهرش می افتم؛ درست یادم هست نامه را زمانی برای خواهرش قلم زده بود که سال نو را در پیش داشته و شهید در ابتدای نامه نوشته بود: در سال جديد از شما دور بودم و نتوانستم خود را به اين راضي كنم كه سال نو را آغاز كنيم و در اين لحظات حساس از عمر، با شما سخن نگويم ناچار براي اولين بار قلم بدست گرفتم و با شما حرف مي‌زنم!
 
صدای شکستن قلبم، سکوت فضا را در هم می شکند؛ هویزه در دل خود غم ها دارد...

چقدر سخت است لحظات سال تحویل را در کنار خانواده‌ات نباشی و مجبور شوی سخنانت در این لحظه را در قالب وصیت نامه برای خواهرت بنویسی.

و چقدر سخت است انسانی گنهکار چون من، در لحظات پایانی سال دستانش را روی سنگ چنین شهیدی بگذارد.

در همان لحظه الهی العفو را بر زبان آوردم و از دلدادگانی که همچون سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) بهدرجه رفیع شهادت نائل آمدند شفاعت خواستم.

صدای یا مقلب القلوب خواندن اطرافیانم در کنار مزار هر شهید به گوش می رسید...

فهمیدم که سال جدید آغاز شد!
لبخند و اشک هایم با یکدیگر ادغام شدند و آرامش عجیبی در وجودم احساس کردم.

بهترین سال تحویل عمرم را در سرزمین عشاقی که از جان و مال خود گذشتند تا امروز، جان، مال و ناموس مردم کشورشان در آرامش باشد گذراندم.
 
خدا کند توبه ام  را نشکنم...
ان‌شاالله....
 
 
 


کد مطلب: 13995

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/13995/لحظه-تحویل-سال-آغوش-امن-شهدای-هویزه

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com