کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روایت سیره شهدا

استفاده از تجربيات

شهيد ناصر کاظمي

20 خرداد 1395 ساعت 7:38


او را فقط يک ساعت ديدم. مسئول اطلاعات مهاباد بودم و کارهايي فرهنگي در زندان کرده بوديم. گروه سرود درست کرده بوديم. نشريه ي نادمين را چاپ کرده بوديم. زنداني ها را در بيرون گذاشته بوديم تا در مغازه اي در شهر کتابفروشي کنند. ناصر کاظمي اين مطالب را متوجه شده بود. به سراغم آمد و يک ساعتي صحبت کرديم. قرار شد با هم همکاري داشته باشيم. هم آن ها از تجربيات ما استفاده کنند و هم اين که ما از تجربيات آن ها استفاده کنيم. او فرمانده ي سپاه کردستان بود ولي برايش مهم نبود که مثلاً فرمانده ي سپاه کردستان با مسئول اطلاعات سپاه يک پايگاه صحبت کند. اين براي من ارزش زيادي داشت و به من روحيه مي داد. *** در زمستان 1360 با گروهي از نيروهاي رزمنده ي بسيجي و سپاهي به کردستان - منطقه ي بانه - اعزام شديم. قرار شد براي آزاد سازي جاده ي بانه - سردشت عمليات کنيم. کساني که در عمليات حضور داشتند، نيروهاي بسيجي و سپاهي مازندراني و اراکي بودند. به کليه ي نيروها آماده باش دادند و اعلام کردند که جهت ايراد سخنراني فرماندهي محترم سپاه کردستان در سالن اجتماعات جمع شويم. ناصر کاظمي آمد و به سخنراني پرداخت. از وضعيت کردستان و از نيروهاي ضد انقلاب و پاکسازي و آزاد کردن مناطق کردستان گفت. به قدري دلنشين سخنراني کرد که همه ي حضار را تحت تأثير قرار داد. آن شب، با خلوص نيت در جمع خودماني فرماندهان دسته و گروهان و گردان حاضر شد. وقت صرف غذا رسيد. غذايي که آن شب در کنار فرمانده سپاه کردستان خورديم، عبارت بود از نان وکشمش. او در آن روز، در سخنراني و در جمع خودماني به اين مطلب اشاره کرد که اگر بسيجياني هستند که تمايل به ماندن دارند، مي توانند در اين منطقه خدمت کنندو در سپاه بمانند. فرداي آن روز، با چند نفر ديگر به پرسنلي سپاه بانه مراجعه و اعلام کرديم که ما حاضريم بعد از سه ماه، باز هم در آنجا بمانيم و اين چنين شد که روح بزرگ او، ما را در آن ديار مظلوم ماندگار کرد.

کتاب راز گل هاي شقايق، صص 73- 71 و 52- 51


کد مطلب: 7352

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/news/7352/استفاده-تجربيات

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com