کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جانباز خیبر از همرزمان شهیدش در طلائیه می گوید:

به دنبال دل جامانده اش آمده بود

7 فروردين 1394 ساعت 18:12

طلائیه-جهاد رسانه ای شهید رهبر- یک پایش در طلائیه جا ماند ولی امروز نه بدنبال پا بلکه دنبال دل جا مانده اش آمده بود.

خیرالله حسینی را می گوییم جانبازی که در روزگاری نه چندان دور در همین حوالی پایش را جا گذاشت ولی امروز نه بدنبال پا بلکه به دنبال دل جامانده اش به طلائیه آمده بود.



یک پایش در طلائیه جا ماند ولی امروز نه بدنبال پا بلکه دنبال دل جامانده اش آمده بود.

خیرالله حسینی را می گوییم جانبازی که در روزگاری نه چندان دور در همین حوالی پایش را جا گذاشت ولی امروز نه بدنبال پا بلکه به دنبال دل جامانده اش به طلائیه آمده بود.

اشک می ریخت به نزدیکی اش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. با اینکه یک پا نداشت ولی قامت رشید و محاسن سفیدش جذبه‌ی توصیف نشدنی به او داده بود.

بعد از سلام و احوال پرسی پرسیدم در کدام عملیات حضور داشتید ؟
گفت: از سال ۵۹ در جبهه ها بودم و در عملیات خیبر پایم را از دست دادم.
حال و هوایش خیبری بود.
از او خواستم از خیبر برایمان بگویید...

گفت: عملیات خیبر یکی از عملیات‌های تهاجمی نیروهای ایران در جریان جنگ ایران و عراق بود. این نبرد در سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲ اسفند همان سال ادامه پیدا کرد.

حسینی ادامه داد: عملیات خیبر بخشی از تهاجم نیروهای ایران در جریان نبرد نیزارها محسوب می شد. دشمن فکر نمی کرد که نیروهای ما بتوانند از این مسیر عبور کند ولذا توان خود را روی طلائیه متمرکز کرد.

وضعیت جغرافیایی طلائیه نیز به شکلی بود که عبور رزمندگان ما از این منطقه خیلی راحت نبود چپ و راست این دژ باتلاق بود و نیزار.

من آن زمان در لشکر محمد رسول الله(ص) بودم و جز آخرین نفراتی بودیم که در طلائیه مقاومت کردیم و در مقابله با تانک های دشمن ایستادگی کردیم.

وی از درخواست شهید گلکار برای درخواست نیرو از قرارگاه می گوید. اما قرارگاه در جواب شهید گلکار دستور عقب نشینی می دهد و در همین حین بود که بیسیم ترکش میخورد و بیسیم چی شهید میشود.

حسینی می گوید: با افراد باقی مانده خاکریز را ترک نکردیم و با چیدن تجهیزات جنگی که داشتیم دشمن را به شک انداختیم و مدام در اطراف خاکریز جابجا می شدیم و توانستیم دشمن را فریب دهیم و تا بعدازظهر خاکریز را نگه داشتیم.

وی از لحظه‌ی شهادت دوستانش می گوید: کم کم همگی بچه‌ها شهید شدند. دو نفر ماندیم که من هم مجروح بودم. نیروهای خودی که عقب بودند توانستند با زدن یک شبیخون مجروحان و تعدادی از شهدا را به عقب برگردانند. من هم که مجروح شده بودم به عقب برگشتم.

این جانباز دفاع مقدس از شهدا خواست که دست او را بگیرند تا از این قافله عقب نماند.

حسینی در پایان حرکت راهیان نور را حماسه ای ماندگار در تاریخ دانست و اشاره کرد: اگر امروز می خواهیم یاد شهدا را زنده نگه داریم بهترین راهش همین حرکت راهیان نور است که باعث آشنایی نسل جدید با رشادت های شهدا است.

انتهای پیام /


کد مطلب: 4754

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/interview/4754/دنبال-دل-جامانده-آمده

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com