تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۰۰
کد مطلب : ۷۳۹
چزابه
تنگه چزابه بین تپه های رملی وهور الهویزه قرار دارد این تنگه در ۱۷ کیلومتری شمال غربی شهر بستان و بر سر مسیر مرزی فکه – بستان قرار دارد، این تنگه به علت قرارگیری در بین هور و تپه های رملی یک گلوگاه محسوب شده و به علت قرارگیری در مسیر دستیابی به شهرهای بستان، سوسنگرد و اهواز از موقعیت استراتژیکی بسیار بالایی برخوردار است. زیرا نیروی مهاجم برای دستیابی به جاده بستان ـ سوسنگرد که بهترین ونزدیک ترین معبر وصولی به اهواز می باشد. باید از این تنگه عبور کند.
این تنگه یکی از پنج معبر اصلی هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. در هجوم ۳۱/۶/۱۳۵۹ به این تنگه ، با وجود مقاومت اندک مدافعان آن، ارتش عراق نتوانست موفقیت خود را تا ۲/۷/۱۳۵۹ در چزابه تثبیت کند ، نیروهای ارتش عراق پس از سه روز درگیری در نوار مرزی، در چهارمین روز (۳/۷/۱۳۵۹) از تنگه چزابه عبور کرده و به طرف تپه های الله اکبر وبستان پیش آمدند. از آن زمان تنگه چزابه در اختیار دشمن بود تا اینکه در روز ۸/۹/۱۳۶۰ در جریان عملیات طریق القدس آزاد شد.
در آستانه عملیات فتح المبین در ۱۷/۱۱/۱۳۶۰ نیروهای عراقی با حمله به این تنگه حدود ۳۰۰ متر در عمق مواضع خودی رخنه کردند. هدف دشمن از این حمله به تاخیر انداختن عملیات فتح المبین بود. در برابر این اقدام دشمن، ۱۸ گردان از نیروهایی که سپاه پاسداران برای اجرای عملیات فتح المبین آماده کرده بود به تدریج به چزابه اعزام وبا دشمن درگیر شدند، لیکن نه تنها موفقیتی به دست نیامد، بلکه حدود ۱۰۰۰ تن از رزمندگان به شهادت رسیدند.
در تاریخ ۱/۱۲/۱۳۶۰ چهار گردان دیگر از سپاه پاسدارن به فرماندهی حسن باقری طی عملیاتی با نام امیر المؤمنین (ع) از منطقه رملی شمال تنگه (تپه نبعه) وارد عمل شده واز پشت به عراقی ها یورش بردند که با کشته شدن حدود ۴۰۰ تن از قوای دشمن، آنان را از تنگه دور کردند.
در هفدهم بهمن۱۳۶۰ صدام به سربازانش اعلام کرد که فردا ظهر خواهران شما در بستان برای شما ناهار میپزند! (حالا منظور از خواهران چه کسی بود این را نمیدانم چون بستان یک منطقه نظامی بود که دست بچههای ما بود.) عراق شب هفدهم بهمن شروع کرد به آتش تهیه ریختن در تنگه چزابه و آتشی که عراق در این منطقه ریخت واقعاً در آن روز بینظیر بود. چرا میگویم بینظیر بود؟ چون آتشهایی که عراق در جاهای دیگر میریخت در منطقه وسیعی بود مثلاً در عملیات والفجر یک عراق در منطقه شرهانی در عرض سه روز حدود یک میلیون و هشتصد هزار گلوله و نهصد و شصت قبضه توپ ریخت که این آتش هم به نوبه خودش وسیع و شدید بود. یادم است شبهای آنجا از بس تیر و گلوله شلیک میشد، مثل روز برایمان روشن بود و توپخانههای عراق از یک طرف شروع میکردند به زدن. منتها این منطقه منطقه بزرگی بود، اما منطقه تنگه چزابه، یک تنگهای به عرض هشت و نیم کیلومتر و به عمق دو تا سه کیلومتر بود. یک زمانی آدم دستش را میگذارد روی رگبار، چهار ـ پنج تا میزند و بعد ماشه را رها میکند و باز دوباره میزند، ولی نیروهای عراق برای این تنگه وحشیانه عمل کردند و دست شان را گذاشته بودند روی رگبار و تا آخرین فشنگ شان را بیوقفه میزدند و اگر نبود عملیاتهای گستردهای که بچههای ما بعداً در این منطقه داشتند شک نکنید که ارتش عراق با آن آتش حجیمش در منطقه ماندگار میشد و پیشروی میکرد.
عراق حدود یک هفته با تمام سلاحهایی که در منطقه داشت، اینطور آتشی به پا کرده بود. یعنی تا ۲۵ بهمن وضع به همین منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهری که صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد، بلکه تا یک هفته بعد هم همچنان با مقاومت بچههای ما این آتش ادامه داشت. عراق بر روی این قضیه یک تبلیغات بسیار وسیعی راه انداخته بود و از تمام اینها فیلم گرفته بود. بعداً که ما فیلمش را دیدیم صحنههای جالبی بود. مثلاً کاتیوشاها را نشان میداد که مرتب پر میکردند و به قول بچههای دیدهبان شکم شکم خالی میکردند! بدون هیچگونه توقفی این کاتیوشاها مدام پر و خالی میشدند و جالب اینکه تانکهایشان هم رگبار میزدند! وقتی آتش پشت سرمان را نگاه میکردیم میدیدیم که درست از یک گوشه آتش میریختند تا سمت دیگر و شخم میزدند و دوباره همین کار تکرار میشد. جالب اینکه فقط منطقه را نمیزدند و آتششان به ارتفاعات اللهاکبر هم میرسید. یعنی تمام این منطقه زیر آتش بود. حالا علت این آتش سنگین چه بود؟ عراق از یک طرف فهمیده بود که بچههای ما دارند در منطقه فتحالمبین فعالیت میکنند و از طرف دیگر چون فکر میکردند ایران احتمال دارد ۲۲ بهمن عملیاتی داشته باشد، به همین دلیل آنها آتش خودشان را از ۱۷ بهمن شروع کردند تا جلوی حمله احتمالی ایران را در منطقه فتحالمبین بگیرند. اینها مال هفته اول است، در هفته دوم هم آتش عراق به همان شدت ادامه داشت تا جائی که توانستند یک مقدار از تنگه را هم بگیرند و ما هم از یک طرف نیرو کم داشتیم و واقعاً نیروهایمان تمام شده بود. نیروهای باقیمانده مجروح یا شهید شده بودند! یعنی ما نیرویی نداشتیم که به این منطقه بیاید و سالم برگردد! یادم هست سردار نجاتی آمد به من گفت فلانی همه رفتند و ظاهراً شما هم در این قسمت واردتر هستی، بیا و اینها را تحویل بگیر! آنروز وقتی من رفتم پای قبضه دیدم هیچ قبضهای نیرو ندارد. یعنی تمام نیروهایشان شهید یا مجروح شده بودند و به عقب برده بودندشان! یعنی من که رفتم، قبضه خالی تحویل گرفتم! سردار گفت: این انبار و این مهمات تحویل شما! رفتم انبار دیدم روی تمام مهمات را آب گرفته و اصلاً وضعیت داغونی بود. تعدادی از بچههای لشکر امام حسین(ع) هم آمدند که از اینکه یک مقدار از تنگه رفته بود ناراحت بودند. اینها هم وارد عمل میشوند ولی بهخاطر شدت آتش دشمن، زمینگیر شده و عدهای هم به شهادت میرسند.
عراق حدود یک هفته با تمام سلاحهایی که در منطقه داشت، اینطور آتشی به پا کرده بود. یعنی تا ۲۵ بهمن وضع به همین منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهری که صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد
من معتقدم چزابه از نظر میزان آتشی که بر روی آن ریخته شده، جزء اولینهاست!
حضور صدام در عملیات تنگه چزابه خونینترین صحنه نبرد را دربر داشت
در عملیات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدام شخصاً در منطقه حضور یافت که خونینترین صحنه نبرد در طول ۸ سال دفاع مقدس در این منطقه به وقوع پیوست.عملیات طریقالقدس در ۸ آذر ۱۳۶۰ آغاز شد و پس از ۷ روز نبرد شدید و وارد شدن تلفات، ضایعات پرسنلی و لجستیکی به دشمن و تأمین قسمت عمده هدفهای پیشبینی شده از جمله آزادسازی شهر بستان به پایان رسید.
در حین انجام عملیات طریقالقدس نیروهای عراقی با انجام یک عقبنشینی حساب شده، منطقی و ماهرانه به جنوب نهر نیسان نقل مکان کردند و ضمن حفظ باقیمانده نیروهای خودشان، فرصت ادامه عملیات را از نیروهای ایران گرفتند ولی از دست دادن بستان آن هم ۱۵ ماه پس از شروع تجاوز عراق به ایران برای نیروهای ارتش بعث عراق بسیار سخت و تحمل آن دشوار بود.
در همین زمان مأموریت اشغال و تأمین مجدد شهر بستان که خصوصیات آن پیش از این در عملیات طریقالقدس بیان شد و در همان عملیات نیز آزاد و به تصرف نیروهای خودی در آمد، به قرارگاه فرماندهی منطقه شیب عراق واگذار شد؛ لازم به ذکر است در تنگ چزابه ۲ عملیات پدافندی و آفندی توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران انجام گرفت.
در عملیات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدامحسین رئیس جمهور عراق شخصاً در منطقه حضور یافت و هدایت عملیات را به عهده گرفت؛ بدین ترتیب از ۱۷ بهمن سال ۱۳۶۰ تا روز ۲۷ همان ماه یکی از خونینترین و وحشتناکترین صحنههای نبرد در طول ۸ سال دفاع مقدس در این منطقه به وقوع پیوست.
سردار شهید ولی ا..چراغچی و شیرمرد چزابه شهید حسن علیمردانی که عهدهدار مسئولیت پدافند از تنگه چزابه و تپههای نبئه بودند با رشادت، دلاوری، ایثار و فداکاری غیر قابل وصفی در زیر باران شدید و شبانهروزی گلولههای توپخانه و یورشهای نیروهای پیاده مکانیزه و زرهی ارتش عراق مقاومت و پایمردی کردند؛ نیروهای دشمن برخلاف تبلیغات گسترده فقط توانستند، نخستین خاکریز رزمندگان را تصرف کنند.
حضرت امام (ره) در جلسهای خطاب به تعدادی از رزمندگان عملیات پدافندی چزابه که به حضورشان شرفیاب شده بودند، فرمودند «شما در عملیات تنگ چزابه اعجاز آفریدید».
سرانجام پس از ۱۰ روز نبرد بیامان، نیروهای عراق بدون دستاوردی قابل توجه، دست از حملات خود کشیدند و به عملیات پایان دادند.
کشته و زخمی شدن بیش از ۲ هزار از افراد دشمن، به اسارت در آمدن ۱۹ نفر رزمندگان، انهدام ۱۱ دستگاه تانک و نفربر به همراه ۷ عراده توپ و ۷ دستگاه خودرو از دستاوردهای این عملیات بود.
((تنگه چزابه)) در جنوب کشور به یاد شهید علیمردانی نامگذاری شد . او فرمانده قسمتی از نیروهای بسیج مستقر در تنگه چزابه بود که توانست با شجاعت و از خود گذشتگی وصف ناپذیری جلوی حمله سه لشگر نیروی زمینی عراق را بگیرد . امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش- بعد از شکست عراق در جمع مستقر در تنگه در یک سخنرانی گفت : «دیگر کسی به این تنگه چزابه نگوید ، بلکه به یاد رشادت و شهادت شهید علی مردانی که مردانه مقاومت کرد و در اینجا به شهادت رسید تنگه شهید علی مردانی بگویید
این تنگه یکی از پنج معبر اصلی هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. در هجوم ۳۱/۶/۱۳۵۹ به این تنگه ، با وجود مقاومت اندک مدافعان آن، ارتش عراق نتوانست موفقیت خود را تا ۲/۷/۱۳۵۹ در چزابه تثبیت کند ، نیروهای ارتش عراق پس از سه روز درگیری در نوار مرزی، در چهارمین روز (۳/۷/۱۳۵۹) از تنگه چزابه عبور کرده و به طرف تپه های الله اکبر وبستان پیش آمدند. از آن زمان تنگه چزابه در اختیار دشمن بود تا اینکه در روز ۸/۹/۱۳۶۰ در جریان عملیات طریق القدس آزاد شد.
در آستانه عملیات فتح المبین در ۱۷/۱۱/۱۳۶۰ نیروهای عراقی با حمله به این تنگه حدود ۳۰۰ متر در عمق مواضع خودی رخنه کردند. هدف دشمن از این حمله به تاخیر انداختن عملیات فتح المبین بود. در برابر این اقدام دشمن، ۱۸ گردان از نیروهایی که سپاه پاسداران برای اجرای عملیات فتح المبین آماده کرده بود به تدریج به چزابه اعزام وبا دشمن درگیر شدند، لیکن نه تنها موفقیتی به دست نیامد، بلکه حدود ۱۰۰۰ تن از رزمندگان به شهادت رسیدند.
در تاریخ ۱/۱۲/۱۳۶۰ چهار گردان دیگر از سپاه پاسدارن به فرماندهی حسن باقری طی عملیاتی با نام امیر المؤمنین (ع) از منطقه رملی شمال تنگه (تپه نبعه) وارد عمل شده واز پشت به عراقی ها یورش بردند که با کشته شدن حدود ۴۰۰ تن از قوای دشمن، آنان را از تنگه دور کردند.
در هفدهم بهمن۱۳۶۰ صدام به سربازانش اعلام کرد که فردا ظهر خواهران شما در بستان برای شما ناهار میپزند! (حالا منظور از خواهران چه کسی بود این را نمیدانم چون بستان یک منطقه نظامی بود که دست بچههای ما بود.) عراق شب هفدهم بهمن شروع کرد به آتش تهیه ریختن در تنگه چزابه و آتشی که عراق در این منطقه ریخت واقعاً در آن روز بینظیر بود. چرا میگویم بینظیر بود؟ چون آتشهایی که عراق در جاهای دیگر میریخت در منطقه وسیعی بود مثلاً در عملیات والفجر یک عراق در منطقه شرهانی در عرض سه روز حدود یک میلیون و هشتصد هزار گلوله و نهصد و شصت قبضه توپ ریخت که این آتش هم به نوبه خودش وسیع و شدید بود. یادم است شبهای آنجا از بس تیر و گلوله شلیک میشد، مثل روز برایمان روشن بود و توپخانههای عراق از یک طرف شروع میکردند به زدن. منتها این منطقه منطقه بزرگی بود، اما منطقه تنگه چزابه، یک تنگهای به عرض هشت و نیم کیلومتر و به عمق دو تا سه کیلومتر بود. یک زمانی آدم دستش را میگذارد روی رگبار، چهار ـ پنج تا میزند و بعد ماشه را رها میکند و باز دوباره میزند، ولی نیروهای عراق برای این تنگه وحشیانه عمل کردند و دست شان را گذاشته بودند روی رگبار و تا آخرین فشنگ شان را بیوقفه میزدند و اگر نبود عملیاتهای گستردهای که بچههای ما بعداً در این منطقه داشتند شک نکنید که ارتش عراق با آن آتش حجیمش در منطقه ماندگار میشد و پیشروی میکرد.
عراق حدود یک هفته با تمام سلاحهایی که در منطقه داشت، اینطور آتشی به پا کرده بود. یعنی تا ۲۵ بهمن وضع به همین منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهری که صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد، بلکه تا یک هفته بعد هم همچنان با مقاومت بچههای ما این آتش ادامه داشت. عراق بر روی این قضیه یک تبلیغات بسیار وسیعی راه انداخته بود و از تمام اینها فیلم گرفته بود. بعداً که ما فیلمش را دیدیم صحنههای جالبی بود. مثلاً کاتیوشاها را نشان میداد که مرتب پر میکردند و به قول بچههای دیدهبان شکم شکم خالی میکردند! بدون هیچگونه توقفی این کاتیوشاها مدام پر و خالی میشدند و جالب اینکه تانکهایشان هم رگبار میزدند! وقتی آتش پشت سرمان را نگاه میکردیم میدیدیم که درست از یک گوشه آتش میریختند تا سمت دیگر و شخم میزدند و دوباره همین کار تکرار میشد. جالب اینکه فقط منطقه را نمیزدند و آتششان به ارتفاعات اللهاکبر هم میرسید. یعنی تمام این منطقه زیر آتش بود. حالا علت این آتش سنگین چه بود؟ عراق از یک طرف فهمیده بود که بچههای ما دارند در منطقه فتحالمبین فعالیت میکنند و از طرف دیگر چون فکر میکردند ایران احتمال دارد ۲۲ بهمن عملیاتی داشته باشد، به همین دلیل آنها آتش خودشان را از ۱۷ بهمن شروع کردند تا جلوی حمله احتمالی ایران را در منطقه فتحالمبین بگیرند. اینها مال هفته اول است، در هفته دوم هم آتش عراق به همان شدت ادامه داشت تا جائی که توانستند یک مقدار از تنگه را هم بگیرند و ما هم از یک طرف نیرو کم داشتیم و واقعاً نیروهایمان تمام شده بود. نیروهای باقیمانده مجروح یا شهید شده بودند! یعنی ما نیرویی نداشتیم که به این منطقه بیاید و سالم برگردد! یادم هست سردار نجاتی آمد به من گفت فلانی همه رفتند و ظاهراً شما هم در این قسمت واردتر هستی، بیا و اینها را تحویل بگیر! آنروز وقتی من رفتم پای قبضه دیدم هیچ قبضهای نیرو ندارد. یعنی تمام نیروهایشان شهید یا مجروح شده بودند و به عقب برده بودندشان! یعنی من که رفتم، قبضه خالی تحویل گرفتم! سردار گفت: این انبار و این مهمات تحویل شما! رفتم انبار دیدم روی تمام مهمات را آب گرفته و اصلاً وضعیت داغونی بود. تعدادی از بچههای لشکر امام حسین(ع) هم آمدند که از اینکه یک مقدار از تنگه رفته بود ناراحت بودند. اینها هم وارد عمل میشوند ولی بهخاطر شدت آتش دشمن، زمینگیر شده و عدهای هم به شهادت میرسند.
عراق حدود یک هفته با تمام سلاحهایی که در منطقه داشت، اینطور آتشی به پا کرده بود. یعنی تا ۲۵ بهمن وضع به همین منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهری که صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد
من معتقدم چزابه از نظر میزان آتشی که بر روی آن ریخته شده، جزء اولینهاست!
حضور صدام در عملیات تنگه چزابه خونینترین صحنه نبرد را دربر داشت
در عملیات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدام شخصاً در منطقه حضور یافت که خونینترین صحنه نبرد در طول ۸ سال دفاع مقدس در این منطقه به وقوع پیوست.عملیات طریقالقدس در ۸ آذر ۱۳۶۰ آغاز شد و پس از ۷ روز نبرد شدید و وارد شدن تلفات، ضایعات پرسنلی و لجستیکی به دشمن و تأمین قسمت عمده هدفهای پیشبینی شده از جمله آزادسازی شهر بستان به پایان رسید.
در حین انجام عملیات طریقالقدس نیروهای عراقی با انجام یک عقبنشینی حساب شده، منطقی و ماهرانه به جنوب نهر نیسان نقل مکان کردند و ضمن حفظ باقیمانده نیروهای خودشان، فرصت ادامه عملیات را از نیروهای ایران گرفتند ولی از دست دادن بستان آن هم ۱۵ ماه پس از شروع تجاوز عراق به ایران برای نیروهای ارتش بعث عراق بسیار سخت و تحمل آن دشوار بود.
در همین زمان مأموریت اشغال و تأمین مجدد شهر بستان که خصوصیات آن پیش از این در عملیات طریقالقدس بیان شد و در همان عملیات نیز آزاد و به تصرف نیروهای خودی در آمد، به قرارگاه فرماندهی منطقه شیب عراق واگذار شد؛ لازم به ذکر است در تنگ چزابه ۲ عملیات پدافندی و آفندی توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران انجام گرفت.
در عملیات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدامحسین رئیس جمهور عراق شخصاً در منطقه حضور یافت و هدایت عملیات را به عهده گرفت؛ بدین ترتیب از ۱۷ بهمن سال ۱۳۶۰ تا روز ۲۷ همان ماه یکی از خونینترین و وحشتناکترین صحنههای نبرد در طول ۸ سال دفاع مقدس در این منطقه به وقوع پیوست.
سردار شهید ولی ا..چراغچی و شیرمرد چزابه شهید حسن علیمردانی که عهدهدار مسئولیت پدافند از تنگه چزابه و تپههای نبئه بودند با رشادت، دلاوری، ایثار و فداکاری غیر قابل وصفی در زیر باران شدید و شبانهروزی گلولههای توپخانه و یورشهای نیروهای پیاده مکانیزه و زرهی ارتش عراق مقاومت و پایمردی کردند؛ نیروهای دشمن برخلاف تبلیغات گسترده فقط توانستند، نخستین خاکریز رزمندگان را تصرف کنند.
حضرت امام (ره) در جلسهای خطاب به تعدادی از رزمندگان عملیات پدافندی چزابه که به حضورشان شرفیاب شده بودند، فرمودند «شما در عملیات تنگ چزابه اعجاز آفریدید».
سرانجام پس از ۱۰ روز نبرد بیامان، نیروهای عراق بدون دستاوردی قابل توجه، دست از حملات خود کشیدند و به عملیات پایان دادند.
کشته و زخمی شدن بیش از ۲ هزار از افراد دشمن، به اسارت در آمدن ۱۹ نفر رزمندگان، انهدام ۱۱ دستگاه تانک و نفربر به همراه ۷ عراده توپ و ۷ دستگاه خودرو از دستاوردهای این عملیات بود.
((تنگه چزابه)) در جنوب کشور به یاد شهید علیمردانی نامگذاری شد . او فرمانده قسمتی از نیروهای بسیج مستقر در تنگه چزابه بود که توانست با شجاعت و از خود گذشتگی وصف ناپذیری جلوی حمله سه لشگر نیروی زمینی عراق را بگیرد . امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش- بعد از شکست عراق در جمع مستقر در تنگه در یک سخنرانی گفت : «دیگر کسی به این تنگه چزابه نگوید ، بلکه به یاد رشادت و شهادت شهید علی مردانی که مردانه مقاومت کرد و در اینجا به شهادت رسید تنگه شهید علی مردانی بگویید