تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۳
کد مطلب : ۶۴۷۸
پایان خوش خادمی؛ "شهید محمدرضا دهفان"
به گزارش خبرنگار راهیان نور، امروز صبح آخرین گروههای دوره سوم خادمی به یادمانها اعزام شدند. صفای باطنشان همچون رزمندگان دوران دفاع مقدس است. آمدهاند که در سرزمین نور خادمی کنند، بیشترشان جوان و برخی حتی موی هم بر صورت ندارند.
قید دور هم بودنها و خوشیهای عید در کنار خانواده را زدهاند و آمدهاند تا در خاکهای جنوب با لباس خادمی عشق و حال کنند. جمعیتشان هم کم نیست.
خیلیها اسمشان برای خادمی انتخاب نشده است اما خودشان را به پادگان شهید محمودوند اهواز رساندهاند تا شاید فرجی شود و بتوانند در روزهای سال نو خادم شهدا باشند. مسئولان کمیته خادمین حسابی کلافه شدهاند.
هر روز باید شاهد التماسهای جوانهایی باشند که میخواهند خادم شهدا باشند. حاضرند هر سختی را تحمل کنند اما ده روز از بهترین روزهای سال خود را در یادمانهای شلمچه، طلائیه، اروند، نهر خین، دهلاویه، هویزه، چزابه، فتح المبین، شرهانی و... باشند.
خیلی از خادمان هم درخواست تمدید حضورشان دارند. ده روز در یادمان بودند اما نمیخواهند برگردند. آدم نمیداند چه بگوید؛ ده روز در یادمان باشی، خسته و کوفته اما باز هم درخواست داشته باشی که در یادمان بمانی.
این دو سه روزه در پادگان محمودوند اهواز چهرههایی شاد و غمگین میدیدی! چهرههای شادی که آمده بودند به یادمانها بروند و خادمی کنند و چهرههای غمگینی که دوره خادمیشان تمام شده است و ناراحتند که باز باید به شهرهایشان بازگردند.
دنیا خادمی لذتی دارد. کافی است یکبار تجربه کنی. یکبار تجربه کافی است تا همیشه آرزوی پوشیدن لباس خادمی را داشته باشی و در آن لباس به سوی معبودت بروی. همانند شهید مدافع حرم "محمدرضا دهقان" که سالها خادم شهدا بود و وقتی هم که به سوریه رفت لباس خادمی را از تن در نیاورد و لباسش را به رنگ خون شهادت آراسته کرد.
این پایان زیبای خادمی در شلمچه، طلائیه، معراج شهدای اهواز، فکه و دهلاویه است که انسان را به سرمنزل مقصود میرساند.
انتهای پیام/
قید دور هم بودنها و خوشیهای عید در کنار خانواده را زدهاند و آمدهاند تا در خاکهای جنوب با لباس خادمی عشق و حال کنند. جمعیتشان هم کم نیست.
خیلیها اسمشان برای خادمی انتخاب نشده است اما خودشان را به پادگان شهید محمودوند اهواز رساندهاند تا شاید فرجی شود و بتوانند در روزهای سال نو خادم شهدا باشند. مسئولان کمیته خادمین حسابی کلافه شدهاند.
هر روز باید شاهد التماسهای جوانهایی باشند که میخواهند خادم شهدا باشند. حاضرند هر سختی را تحمل کنند اما ده روز از بهترین روزهای سال خود را در یادمانهای شلمچه، طلائیه، اروند، نهر خین، دهلاویه، هویزه، چزابه، فتح المبین، شرهانی و... باشند.
خیلی از خادمان هم درخواست تمدید حضورشان دارند. ده روز در یادمان بودند اما نمیخواهند برگردند. آدم نمیداند چه بگوید؛ ده روز در یادمان باشی، خسته و کوفته اما باز هم درخواست داشته باشی که در یادمان بمانی.
این دو سه روزه در پادگان محمودوند اهواز چهرههایی شاد و غمگین میدیدی! چهرههای شادی که آمده بودند به یادمانها بروند و خادمی کنند و چهرههای غمگینی که دوره خادمیشان تمام شده است و ناراحتند که باز باید به شهرهایشان بازگردند.
دنیا خادمی لذتی دارد. کافی است یکبار تجربه کنی. یکبار تجربه کافی است تا همیشه آرزوی پوشیدن لباس خادمی را داشته باشی و در آن لباس به سوی معبودت بروی. همانند شهید مدافع حرم "محمدرضا دهقان" که سالها خادم شهدا بود و وقتی هم که به سوریه رفت لباس خادمی را از تن در نیاورد و لباسش را به رنگ خون شهادت آراسته کرد.
این پایان زیبای خادمی در شلمچه، طلائیه، معراج شهدای اهواز، فکه و دهلاویه است که انسان را به سرمنزل مقصود میرساند.
انتهای پیام/