تاریخ انتشار
شنبه ۱ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۵۷
کد مطلب : ۷۰۵
داستان يادمان شلمچه
حاجماشاالله آخوندی کسی است که میتوان او را ابداعکننده یادمان شهدای شلمچه، اگرچه به صورت ابتدایی و البته تأثیرگذار آن دانست.
وی در گفت وگویی با نشریه ستارهها قصه این عکس را اینطور شرح داده است: جنگ که به پایان رسید ما هم به عنوان تخریبچی در مناطق عملیاتی ماندیم و با شهدا زندگی زلال و خاطره انگیزی را پس از جنگ آغاز کردیم، ما در مناطق مختلف از جمله در شلمچه حضور داشتیم.
همه می دانند که بین وادی شلمچه و خراسان پیوند و الفتی است که از روزگار ورود حضرت رضا(ع) به شلمچه به عنوان دروازه ورود به ایران آغاز شده است و به اعتقاد من تا پایان جهان نیز ادامه خواهد یافت.
آن طور که در منابع تاریخی آمده، وقتی امام رضا(ع) از مرز فعلي بصره وارد شلمچه شدند در این مکان توقف کردند و فرمودند روزگاری بهترین پیروان ما در این سرزمین به شهادت میرسند و در روزگار جنگ تعداد زیادی از شهدا به خصوص خراسانیها در شلمچه به شهادت رسیدند، به ویژه در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵.
آخوندی میگوید: در همین نقطه که الآن یادمان شلمچه ساخته شده است، ۴۰۰ شهید از استان خراسان قتل عام شدند تانکهای عراقی از روی جنازه آنها رد شد که خیلی از این شهدا هنوز هم گمنامند و این نقطه بین رزمندههای خراسانی به فلکه امام رضا(ع) معروف شده بود.
آن سالهای دور جنگ که من در مناطق بودم، هر وقت شلمچه میرفتم به شدت محزون و دل تنگ میشدم، دیده بودم که خیلی از شهدای ما در همین سرزمین به شهادت رسیدند و کسی هم یادمان یا مزاری برای آنها نساخته است. من برای اینکه مکان شهادت آن ۴۰۰ شهید گم نشود آمدم و پرچم و چند آجر و آن کلاههایی که در عکس هم هست را گذاشتم. آن کلاهها را گذاشتم تا تعداد زیاد شهدای آن را نشان برم، هرچند که آن شهدا تعدادشان از این کلاهها خیلی بیشتر است.
خلاصه این نقطه اولین یادمان شهدای شلمچه بود. بعدها در عید نوروز یک سالی (به گمانم سال ۷۱ یا ۷۲ بود) که همراه تعدادی از پدران و مادران شهدا به مناطق عملیاتی رفته بودیم. (آن موقع هنوز اردوهای راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی مرسوم نبود) آخرین شبی که در شلمچه بودیم و حدود ۲۰ ساعت بعد باید آنجا را ترک میکردیم، به اتفاق چند نفر از پدران و مادران شهدا تصمیم گرفتیم این یادمان را بهتر و باشکوهتر بسازیم پول روی هم گذاشتیم و رفتیم از خرمشهر گچ و آجر و... خریدیم، پدر یکی از شهدا که حالا به رحمت خدا رفته، استاد بنا بود.
خلاصه با امکانات کم، حدود ساعت هشت تا ۱۲ آن شب آمدیم و بنا را کاملتر و باشکوهتر با یک هشت ضلعی فلزی که روی بنا قرار میگرفت ساختیم. علت اینکه هشت ضلعی ساختیم این بود که میخواستیم ارتباط شلمچه به عنوان قرارگاه بچههای رزمنده خراسان با امام رضا(ع) حفظ بشود.
در حین ساختن، اتفاقات عجیب و غریبی پیش آمد که حالا بماند. ما با شور و حال عاشقانه و عارفانهای آن شب بنا را ساختیم صبح بقیه خانوادهها که آمدند خیلی خوشحال شدند و استقبال کردند و طوری شده بود که بعدها خانواده شهدا به مناطق عملیاتی که میرفتند حتماً به یادمان شلمچه هم سری میزدند و خیلی هم آنجا را دوست داشتند و به مامی گفتند شما باید این یادمان را گسترش بدهید، ما هم پیگیری کردیم ولی به نتیجه نمیرسیدیم حتی بعضیها مخالف بودند ولی حرف نانوشته و ناگفتهای بین ما و خانواده شهدا وجود داشت که ممکن است رهبری هم روزی به این مکان بیایند تا اینکه بالاخره آقا به مقتل شلمچه تشریف بردند و بلافاصله هم آستان قدس یادمان باشکوه فعلی را بنا کرد.
در یادمان فعلی، آن بنایی را که ما ساخته بودیم دقیقاً در نقطه مرکز قرار گرفته که اسناد و مدارک شهدا هم درون یک محفظه شیشهای است، بعد از حضور مقام معظم رهبری در شلمچه نهادهای فرهنگی زیادی داوطلب ساخت بنای شلمچه شدند ولی در نهایت آستان قدس رضوی این کار را انجام داد که به نظر من باز هم بی دلیل نبوده و خط ارتباطی شلمچه با مشهد باید تا پایان حفظ شود.