افراد در جبهه قالبا دو نوع بودند . یک عده افرادی که بیشتر به دعا و مناجات و ذکر می پرداختند و نوع دیگر ، بچه های شیطان و شلوغ کار بودند و شوخی و خنده شان زبانزد بود.
شهید صنعتکار از هر دو نوع بود . مثلا وقتی شهید صنعتکار و شهید طباطبایی در جایی با هم بودند ، آنقدر با بچه ها شوخی می کردند و می خندیدند که قابل وصف نیست . بیشتر بچه ها دوست داشتند در کنارش باشند تا روحیه بگیرند. در کنار خنده و شادی ، معنویت زیادی هم داشت . در مراسم عزاداری از اول تا آخر مراسم گریه می کرد. در منطقه معمولا رسم بود که برای عزاداری فانوسها را خاموش می کردند . شهید صنعتکار قبل از اتمام مراسم بلند می شد و بیرون می رفت ، تا کسی نبیند که گریه کرده است.
بی قرار / ص 101