کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

رضایت

راوی: لیلا صمدی مادر شهید محمدرضا مهدیزاده طوسی

17 دی 1396 ساعت 9:34

شب چهارشنبه بود که یک‌بار دیگر همراه محمدرضا و همسرش جهت خواندن دعای توسل به حرم مطهر امام رضا (ع) رفتیم. وقتی وارد حرم شدیم ...


محمدرضا جلوی من را گرفت و گفت: «_ مادر! کمی صبرکن کارت دارم.»
 بعد که ایستادیم ادامه داد: «_ تو رو به این امام رضا (ع) قسمت می دم ازم دل بکن؛  از من بگذر تا شهید بشم.»
گفتم: «_ نه مادرجان! امیدوارم هیچ کس آرزوی شهادت به دلش نمونه و هر کس این آرزو رو داره به اون برسه. اما شما هر وقت پیر شدی اشکالی نداره شهید بشی.» وقتی این حرف را گفتم محمدرضا خیلی خوشحال شد و رو به گنبد امام رضا (ع) کرد و گفت: «_ آقا! شنیدی که مادرم رضایت داد.» آن وقت با سرعت به طرف همسرش رفت و گفت: «_ مادرم در مقابل بارگاه امام رضا (ع)رضایت داد که من شهید بشم.»


خودم را به آن‌ها رساندم و ادامه دادم: «_ من که نگفتم همین الان شهید بشی؛ گفتم  هر وقت پیر شدی خدا شهادت رو نصیبت کنه.»
آن وقت همگی طرف سقاخانه به راه افتادیم.
 

راوی: لیلا صمدی مادر شهید محمدرضا مهدیزاده طوسی
 
نویسنده: مریم عرفانیان

انتهای پیام./



کد مطلب: 11239

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/11239/رضایت

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com