کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

دلنوشته:

عمريست چشم به حرم تو انداختم

12 تير 1399 ساعت 12:29

تهران - راهیان نور-سالهاست شبکه های ضریحتان همراز گریه های من است و پناه دل ناصبورم ، سنگ صبور تنهای ام بودی و هستی آن هنگام که دلم از تلاطم دنیا ی هزار رنگ، خسته و رنجورمی شود.


به گزارش راهیان نور؛ سلام برامام رئوف شمس الشموس انیس النفوس آقا و سلطان خراسان و طوس برگزیده خداوند درزمین که خلاصه خلقت است.
 
امام مهربانم؛ این چند خط را از فرسنگ ها فاصله برای تمنای گوشه چشمی از سوی شمابرایتان مینویسم 
امید در بارگاه شما کبوتر ریزه خواری باشم که آقا برایم دانه میریزد.
 
دلتنگ که می شوم سر بر ضریح زیبایتان می گذارم و با اشک چشمانم ضریح طلاییتان را بوسه باران می کنم.
 
سالهاست شبکه های ضریحتان همراز گریه های من است و پناه دل ناصبورم ، سنگ صبور تنهای ام بودی و هستی آن هنگام که دلم از تلاطم دنیا ی هزار رنگ، خسته و رنجور می شود. 
 
آقای مهربانم، این روزها هم ناصبور شده ام، تا چند روز گذشته خود را عاشق و شیفته ات می دانستم ،غافل از اینکه عاشقی مرز وسیعی دارد به وسعت بصیرت و ایثار، مرزی به وسعت از خود گذشتن و محو شدن در معشوق
و چه سخت امتحانم کردی؟
 
آقاجان، دنیا احاطه کرده مرا و خواسته های دنیوی ام مقدم شدند بر محبتت، خاکم به سر که یادم رفت پناه بی پناهی هایم بودی و راز دار رازهایم، یادم رفت که درمان دردهایم بودی و شفای قلب مریضم ، چقدر زود یادم رفت که نگاهت برای عالمی بس خواهد بود ...
 
مهربانم، طبیب دردهای بی درمانمان بودی و جبران نداشته هایمان، این روزها بیش از همیشه به آغوش مهربان ضریحت نیازمند شده ایم. 
 
این روزها دلمان تنگ از بی محبتی دنیا شده، دلمان تنگ نقاره زنی های خادمین حرم ساعت به وقتی عاشقی ها، دلتنگ شنیدن زمزمه های زیارت امین الله در گوشه و کنار حرم زیبایت شده و چه زیباست آنجا که زمزمه
می کنیم:
 
" اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، راضِيَةً بِقَضائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعائِكَ " 
 
آری قطعه ای از بهشت باید هم اینگونه باشد و مگر میشود قطعه ای از بهشت روی زمین باشد و شلوغ نباشد؟! آنجاهمیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت طوفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است‌.
 
وقتی که میرسی و روبه روی ضریح می ایستی وقتی که میبینی دست های قد کشیده را که به طرف ضریح میروند، وقتی میبینی ضریح نقطه ای شده است شبیه به مرکز یک پرگار گویی تمام اشیا در اطراف حرم را به طرف خود میکشد.
 
وقتی میبینی حتی انگار آیینه کاری ها و نقش و نگارها دوست دارند کنده شوند و به طرف ضریح بروند، حتی تمام حروف و واژه های متبرک در اطراف دوست دارند به حرکت درآیند.
 
وقتی حس میکنی این مرکز ثقل منتظر آمدنت بود و وقتی حس میکنی غریب طوس همچنان غریب است و تمام این آشنایان و تمام روشنایی ها مثل وطن او نیست ...
 
حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست سلام که بدهی حس میکنی آنجاوطن توست ...
تنها کافی است دستانت را بر روی سینه بگذاری چشمان سرت را ببندی و بگویی:
 
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی
 
انتهای پیام/ 
 
فاطمه رزاقی ۹۷۱۲۱۲۲۱۱
خبرنگار جهاد رسانه ای شهید رهبر 
استان تهران بزرگ


کد مطلب: 15809

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/15809/عمريست-چشم-حرم-انداختم

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com