تاریخ انتشار
شنبه ۶ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۵
کد مطلب : ۱۶۳۲۷
سالروز شهادت شهید ناصر کاظمی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء ؛
کردستان یکپارچه عزادار شد / من دوست ندارم لباس نو بپوشم در صورتی که بچههای دیگر از آن محرومند
پس از اتمام مقطع تحصیلی ابتدایی و شروع دوره دبیرستان شور و شوق بیشتری نسبت به اسلام در وی ایجاد شد و توجه به دانشاندوزی و مطالعات مذهبی توأم با مطالعه علوم و معارف اسلامی در او اوج گرفت. او تلاش وافری در به کارگیری اندوختههای مذهبیاش در عرصه عمل داشت.
فعالیتهای سیاسی– مذهبی
کاظمی با اتمام دوره متوسطه تحصیلی به دلیل حاکمیت سیاه رژیم منحوس پهلوی، تمایلی به سربازی رفتن نداشت بنابراین برای ورود به دانشگاه نامنویسی کرد و در رشتههای پیراپزشکی و تربیتبدنی پذیرفته شد. پس از ورود به دانشگاه، با وجود نیاز شدید جامعه به کار فرهنگی، تنها به درس خواندن اکتفا نکرد و شغل شریف معلمی را در کنار تحصیل برگزید تا از این راه دینش را نسبت به جامعه ادا کند. او به جهت علاقهای که به قشر محروم داشت، فعالیت فرهنگی خود را متوجه مدارس جنوب شهر تهران کرد و با درآمد مختصری که از این راه به دست میآورد،کتب و جزوههای دینی برای شاگردانش تهیه میکرد و با این شیوه دانشآموزانش را در مباحث دینی، اجتماعی، سیاسی تشویق میکرد.
وزرشکاری که فرماندار شد
علاقه زیادی به ورزش خصوصاً فوتبال داشت و جزو فوتبالیست های خوب تهران بود و در تیم ایرانا به مربیگری مرحوم پرویز دهداری عضویت داشت. به هرحال خصوصیاتی كه مرحوم دهداری قبل از انقلاب داشت شاخص بود و بچه هایی هم كه برای ورزش كردن دور هم جمع می شدند فقط هدف همین ورزش نبود و مسائل و جلسات دیگر هم بود كه تعدادی كتاب و بحث های اخلاقی در آن جلسات مطرح می شد. به تدریج به شرایطی رسید كه بایستی در كنكور دانشگاه شركت می كرد. در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه شد. در سال 56 ورزشكاران آمریكایی به ایران آمده بودند تا در مسابقات كشتی شركت كنند. ایشان به اتفاق تعداد دیگری از دانشجویان تصمیم می گیرند در سالن مسابقات به دلیل اعتراض به حمایت های امریكا از رژیم منحوس شاهنشاهی، پرچم آن كشور را به آتش بكشند و پس از چندی فراری بودن توسط ساواک دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ناصر جزو اولین نفراتی بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و دوره های آموزشی خیلی كوتاه و سریعی را طی كرد .
در مرحله اول به دلیل مسائل مربوط به خلق عرب به خرمشهر اعزام شد و بعد از آنجا به مدت شش ماه در زابل در استان سیستان و بلوچستان در خدمت مردم بود. در دوره آموزشی با شهید بروجردی آشنا شده بود و ایشان از ناصر خواست تا به عنوان فرماندار پاوه انجام وظیفه نماید كه سر آغازی جهت فعالیت های گسترده ایشان بود .
فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی
کاظمی بنا به وظیفه شرعی و انقلابی خود در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی،از خردادماه سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از طی دوران آموزش نظامی در صحنه عمل از چنان تبحر و تجربهای برخوردار شده بود که طرحهایش تحسین فرماندهان مجرب نظامی را برمیانگیخت.
مأموریت در سیستان و بلوچستان
پس از گذراندن دوره مختصر نظامی،راهی دیار محروم سیستان و بلوچستان شد و حدود چهار ماه در شهرستان زابل فعالیت کرد و با توجه به محرومیت منطقه، در این مدت، تمام توانش را مصروف خدمت به مردم مستضعف آن منطقه کرد.
پدر کاظمی نقل میکند: وقتی ناصر از سیستان و بلوچستان برمیگشت درباره وضع مردم آن منطقه با من درد دل میکرد. حتی یک بار در حالی که گریه میکرد، گفت: چرا رژیم طاغوت این مردم را در این وضع نگه داشته است؟
با اوجگیری توطئههای شیاطین شرق و غرب و ایادی داخلی آنان که با سوءاستفاده از عنوان «خلق عرب» برای درهم شکستن اتحاد امت و به منظور خاموش کردن شعلههای فروزان انقلاب اسلامی و جلوگیری از صدور آن، به احساسات ناسیونالیستی و قومیتگرایی دامن زدند، به اتفاق دیگر همرزمانش برای رویارویی با توطئه تجزیه خوزستان راهی خرمشهر شد و تا پایان این غائله در آنجا ماند.
حضور در کردستان و مقابله با ضدانقلاب
شهید کاظمی پس از خنثی شدن غائله خوزستان،به لحاظ موقعیت حساس کردستان و ایجاد آشوب و ناامنی توسط گروهکهای مزدور آمریکایی (کومله ودموکرات) بنا به پیشنهاد شهید محمد بروجردی ( فرمانده وقت سپاه کردستان) به همراه چند نفر در روز 17 دی ماه 1358 به پاوه رفت. این شهر که در شهریورماه توسط شهید دکتر مصطفی چمران آزاد و پاکسازی شده بود، دوباره در اثر سازش و خیانت عوامل دولت موقت به دست ضدانقلاب افتاد و جادههای آن به کلی ناامن شد و ناچار برای ورود و خروج از شهر از هلیکوپتر استفاده میشد.
این شهید فعالیت خود را در این شهر با سمت فرماندار و در کنار آن اداره امور روابط عمومی سپاه آغاز کرد و از آنجا که هنگام ورود، نیتی جز پاکسازی منطقه از لوث وجود اشرار و خدمت به مردم محروم آن دیار نداشت، برنامههایش را با عزم راسخ و با فعالیت شبانهروزی آغاز کرد و آن را با اعتماد و اعتقاد به نقش مردم و شناختی که از منطقه داشت، مبتنی ساخت. در این مدت بر اثر شایستگی، لیاقت و مدیریتی که از خودش نشان داد، علاوه بر فرمانداری به فرماندهی سپاه پاوه نیز منصوب شد و اغلب بعد از نیمه شب که کارهایش تمام میشد با مسئولان و کارمندان جلسه میگذاشت و مشکلات آنان را حل میکرد.
شهید کاظمی که شور حسینی در سر داشت با علاقه وافر نسبت به مستضعفین «کرد»، هستی خود را وقف حفظ این خطه خونرنگ مهین اسلامی کرد و برای زدودن آلودگیها و ایجاد امنیت و پاکسازی منطقه بیامن با ضدانقلاب مبارزه کرد. او از اینکه قسمتهای قابل ملاحظهای از سرزمین و جادههای کردستان در حاکمیت ضدانقلاب قرار داشت،به شدت رنج میبرد تا اینکه تصمیم گرفت از طریق ایجاد وحدت بین ارتش و سپاه و به میدان کشیدن هرچه بشیتر نیروهای بسیجی و پیریزی یک سلسله عملیاتهای دامنهدار، تمام مناطق تحت اشغال ضدانقلاب را از دست آنان خارج سازد که به توفیقات قابل ملاحظهای نیز در این زمینه دست یافت.
این فرمانده شهید معتقد بود مناطق کردنشین باید به وسیله خود مردم بومی آزاد و پاکسازی شود بنابراین به تشکیل و سازماندهی نیروهای بومی پرداخت و موفق به پاکسازی راه پاوه و سپس منطقه «نوربان و قشلاق» شد که این خبر در منطقه انعکاس وسیعی داشت.
در بهار 1359 با یک حمله بسیار متهورانه با همکاری مردم بومی، باینگان را پاکسازی کرد و به منظور پاکسازی منطقه نوسود در خرداد 1359 طی اطلاعیهای از مردم منطقه درخواست کرد که خود را به پاوه برسانند. متعاقب آن، فرهنگیان، کارمندان و کسانی که اعتقاد راسخ به حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشتند، شبانه و به صورت مخفی خود را به پاوه رساندند. در اوایل همان سال، پس از سازماندهی نیروها، عملیات موفقی را انجام داد اما در بازگشت از منطقه عملیاتی مورد اصابت تیر قرار گرفت و مجروح شد و پس از دو ماه بستری و بازگشت مجدد به منطقه، اقدام به پاکسازی مناطق نودشه، نیسانه، نروی، نوسود، کله چنار و شمشی کرد و پس از یک سال و نیم تلاش بیوقفه در پاوه به سنندج اعزام و مسئولیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان را عهدهدار شد. در این سمت نیز فعالیتهای درخشانی را انجام داد که پاکسازی مناطق حساس و استراتژیک مانند جاده بانه – سردشت، کامیاران، مریوان، تکاب، صائیندژ، آزادسازی بوکان، سد بوکان و عملیاتهای دیگر از آن جملهاند.
میتوان گفت: تمامی سرزمین کردستان و جای جای مناطقی که به قدوم مبارک این شهید شیردل مزین شده است، خاطرات دلاوریها و مجاهدات وی را گواهی میدهد.
ویژگیهای اخلاقی
بزرگواری، سلحشوری و ایستادگی او در کنار مردم مظلوم و مسلمان «کرد» و عشق او به مردم و جدا کردن آنان از صف ضدانقلاب باعث شد تا علاقه مردم تحت ستم منطقه هر روز نسبت به وی زیادتر شود، تا جایی که مردم نام ناصر را برای کودکانشان انتخاب میکردند و به این نام افتخار میکردند. تکه کلام او این بود که باید صفوف ضدانقلاب با مردم جدا شود و با مردم محروم مستضعف «کرد» با مهربانی هرچه تمامتر رفتار شود.
کاظمی مجاهدی نستوه، فرماندهی توانا، برادری دلسوز برای مردم، آموزگاری شریف و الگوی مناسب برای دوستان و همرزمانش بود.
تبسم همیشگی و زیبایش که به موعظه دیگران و ذکر شهدا و توصیف بهشت میپرداخت، زبانزد پرسنل تحت مسوولیت وی بود.او با اطمینان و محکم سخن میگفت. همواره سعی میکرد قبل از شروع هر مأموریت، نیروهای عملیاتی و واحدهای پشتیبانی را به دقت توجیه کرده و وظایف هر یک را ابلاغ کند. به آنها روحیه میداد و در عرصه نبرد نیز خود پیشاپیش آنان حرکت میکرد و این اقدام او قوت قلب رزمندگان بود.
او فردی باهوش، بصیر، شجاع،جدی، قاطع و دوست داشتنی بود. همیشه با یاد خدا وارد عمل میشد و در انتظار شهادت بود. ضد انقلاب از سرسختی و شجاعت وی به ستوه آمده بود.
او معتقد بود که هر کسی مسئول کاری شد مؤظف است بر کار زیردستان خود نظارت کامل داشته باشد و خود این چنین بود. او بر تمامی واحدهای تحت امرش تسلط داشت.
نحوه شهادت
در اوایل سال 1361 ازدواج کرد، ولی تأهل او تأثیری بر حضور فعالش در میادین نبرد نداشت. بلکه هر روز فعالتر و خالصتر از روز پیش، وظایف و مسئولیتهای محوله را دنبال میکرد تا اینکه سرانجام پس از آخرین مأموریت خود به شمال کردستان در تاریخ 1361/6/6 در حین پاکسازی محور پیرانشهر – سردشت در یکی از روستاهای سردشت به آرزوی دیرینهاش نائل شد و شهد شیرین شهادت را نوشید و به سوی معشوق پرکشید.
کردستان یکپارچه در سوگ او عزادار شد. مادر یکی از شهدای کردستان در روستای کوخان گریه میکرد و بر سر زنان میگفت: من در شهادت فرزندم این قدر ناراحت نشدم که او از فرزندم عزیزتر بود.
فرازی از وصیت نامه شهید؛ ما بایستی بین ضد انقلاب و مردم تفاوت قائل شویم .این دیدگاه بسیار حائز اهمیت است و تا شخصی در منطقه نبوده باشد نمی تواند این موضوع را خوب لمس كند . در منطقه ای كه درگیری و خشونت وجود دارد و بسیاری از دوستان عزیز در عملیات ها به شهادت می رسند، درایت و تیز بینی می خواهد تا بتوانید با دید مثبت به جذب مردم به نظام بپردازید.