تاریخ انتشار
شنبه ۴ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۹
کد مطلب : ۱۱۷۴۶
دلنوشته؛
درد و دل با "آقا ابراهیم"
عکاس و نویسنده: محمدکمیل نوری/جهاد رسانه ای شهید رهبر
#دلنوشته
به راستی
چقدر سخت است حال عاشقی
که نمیداند معشوق نیز
هوای او را دارد یا نه ؟
چه سخت است همه عمرت در
انتظار کسی باشی ...
اما حتی ندانی او تورا لایق
نگاهی میداند یا نه؟!
چه سخت است
غم دوری و فراق یار آنهم
در این دوره ای که زمانه همه
عزمش را جذب کرده تا تورا
جذب لذت های فانی خودش کند
در صورتی که
عشق معنای دیگری دارد
لــذت معنای دیگری دارد
که در این دنیا بر فنا رفته است ...
براستی ما با این شهر چه کرده ایم
که اینقدر بوی گناه میدهد ؟!
چه کرده ایم که دیگر ...!
هم شهر بوی گناه میدهد
هم ایمان های تـــقلبی ما
چگونه به خود اجازه میدهیم
شهدا را از خداوند طلب کنیم
لحظه ای باخود فکر کنیم
اگر شهدا بودند به ما
چه میگفتند...
قرار است توابین زمانه شویم؟
قرار است مقابل شهدا بایستیم ؟
چگونه خود را از لشگر شهدا مینامیم؟
درصورتی که تظاهر به ایمان میکنیم...!
به راستی که توهم ایمان مارا برداشته
و ای وای بر ما که دچار عذاب الهی شدهایم...!
ماندن در این دنیا
نیامدن پسرفاطمه
و تکرار روزمان با گناه و گناه و گناه ...
عذابی بزرگتر از نبودن مهدی؟
عذابی بزرگتر از بی محلی شهدا
بــراستی باخود چه کرده ایم؟
نرخ حراج بر خودمان و زندگیمان
زدهایم با گناهانی که میکنیم....!
لحظه ای فکر کرده ایم که چه کردیم؟
ما سرمان کلاه رفت ...
کلاهی به قیمت همه زندگیمان
چرا اینگونه شده؟
چرا فقط ظاهر ..!
مهدی فاطمه
بسیجی و چادری و باریش و ... نمیخواهد
پسرفاطمه یار میخواهد
از نسل سلمان ها و اباذر ها ...
از جنس سیدعلی ها و روحالله ها
ما یار نیستیم
سرباریم !
محب نیستیم
مُــخلیم !
دلم تنگ شده برای
امثال "آقا ابراهیم" ها
که ظاهر و باطنشان یکی بود
رفتند تا نمانند و مارا ببینند و
ناراحت شوند و غصه بخورند
اما خودمان هم خسته ایم
"آقا ابراهیم" دستمان را بگیر
نگذار هدر شویم ...
شهدا گاهی ؛ نگاهی
ومن الله توفیق